You need to read it ♛
16 stories
MIRROR by mintwriter1
mintwriter1
  • WpView
    Reads 979
  • WpVote
    Votes 206
  • WpPart
    Parts 12
❌️Ongoing❌️ The second season of BORN FREE +زین یه آینه س که تصویر خوبی از تورو منعکس میکنه. تو دنبال اینی که بدی های خودت رو نبینی،حالا اگه اون آینه بشکنه،توش چی میبینی! _یه هیولارو ⚠️دستورالعمل ها: 1.قبل از شروع به خواندن این داستان فصل یک: 》Born free《مطالعه شود. 2.اگر عجله دارید نگران نباشید: به محض مطالعه ی Mirror در خط سیر و پارت ها علل و معلول های گذشته جهت آگاهی تان روایت خواهد شد. 3.دارای صحنه های آزار دهنده میباشد🚫 #ziam #lary #blood #bloody #kill #crime
Rejection of blood by _Sogand_
_Sogand_
  • WpView
    Reads 16,422
  • WpVote
    Votes 2,754
  • WpPart
    Parts 32
دوئلی که با مرگ شروع میشه اما به زندگی ختم میشه. . کی برنده‌ی این جنگه؟
orange lights  by Sabawqp
Sabawqp
  • WpView
    Reads 652
  • WpVote
    Votes 262
  • WpPart
    Parts 10
[گفت چرا نمی‌میریم؟گفتم چون به چشم خواب بین امیدواریم] شاید داستانن،شاید رویا،شاید خواب،شاید‌‌ حقیقت کسی و شاید اون کس تو باشی....
Midnight With Him" [Ziam] by red_yas
red_yas
  • WpView
    Reads 16,977
  • WpVote
    Votes 3,338
  • WpPart
    Parts 43
درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را دارد؟ و بعد کسی کنار گوشم گوشم زمزمه کرد اعتراف کن! تو صد ها بار زندگی میکردی هزاران بار همین راه را میرفتی و میلیون ها بار او را پیدا میکردی و دوباره عاشق میشدی...."
Somewhere In The Woods by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 8,713
  • WpVote
    Votes 2,925
  • WpPart
    Parts 32
{کامل شده} 𝘻𝘢𝘺𝘯 𝘮𝘢𝘭𝘪𝘬 / 𝘭𝘪𝘢𝘮 𝘱𝘢𝘺𝘯𝘦 عمارت مین وود یک پیرزنه. پیرزنی که لباس های نو تنش کرده باشی و توقع داشته باشی دوباره جوان و شاداب بشه. و زینِ بیست و شش ساله این رو خوب میدونه، میدونه که پشت لبخند درخشان و گیرایی نگاهش چهره ای مخفی شده که کسی ندیده. چهره ی پسربچه ای که با نگاهی مبهم به حرف های خاله ی خشک مذهب و عبوسش گوش میده. با کنجکاوی به مجسمه مریم مقدسِ توی کلیسا خیره میشه و هیچوقت نمیفهمه که چطور دست باریک و لرزان سرنوشت صورتش رو لمس میکنه و اون رو وارد صحنه ی نمایشش میکنه. جایی که به این باور میرسه که "یک افسانه هرگز نمیمیره" {𝘛𝘩𝘦𝘺 𝘸𝘦𝘳𝘦 𝘤𝘳𝘺𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘴𝘰𝘯𝘴 𝘭𝘦𝘧𝘵, 𝘎𝘰𝘥 𝘪𝘴 𝘸𝘦𝘢𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬 𝘏𝘦'𝘴 𝘨𝘰𝘯𝘦 𝘴𝘰 𝘧𝘢𝘳 𝘵𝘰 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘯𝘰 𝘩𝘰𝘱𝘦, 𝘩𝘦'𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘤𝘰𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘣𝘢𝘤𝘬} /ژانر: تخیلی، معمایی، رمز و راز/ Number 1 #mysteriuos Number 2 #ziam
Lirablu 2 by Blackrabbt
Blackrabbt
  • WpView
    Reads 2,292
  • WpVote
    Votes 295
  • WpPart
    Parts 9
لیرابلو دانشجو شده، تفریح های نه چندان سالمش دوباره بهش برگشتند و دوری از دوست دخترش هم تلخی بیشتری رو بهش اجبار میکنه، ولی اونا بزودی دیدار خواهند کرد و لی به روش خودش قراره دلتنگیش رو به دختر کوچولوش نشون بده!... اولین آپ در تاریخ 30march .tue انجام شده آپ بعدی: 100 ووت شدن بوک هرچیبیشتر روی فصل اول نظر بدید اینو بیشتر میریم جلو;)
Nyctophile by _selenilium
_selenilium
  • WpView
    Reads 16,654
  • WpVote
    Votes 4,168
  • WpPart
    Parts 26
*اصلا چرا کشتیش؟ _من کی رو کشتم؟ *لیام پین؛ تو زین مالیک و تمام اعضای خانوادت رو کشتی!! _من این کارو کردم؟ چه...خفن! •liam top •dark ⚠️این داستان شامل محتوای دلخراش است
ETERNITY  by mintwriter1
mintwriter1
  • WpView
    Reads 597
  • WpVote
    Votes 79
  • WpPart
    Parts 1
❌Completed❌ 4000 words A Short story قصه ی کوتاهه ماندن شاید باورتون نشه اما گاهی،یک لحظه میتونه " ابد " باشه #ziam #zayn #liam #Love #Forever
BORN FREE  by mintwriter1
mintwriter1
  • WpView
    Reads 15,632
  • WpVote
    Votes 4,340
  • WpPart
    Parts 49
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
Pentasteria ~ By Manny TA by mannyT99
mannyT99
  • WpView
    Reads 507
  • WpVote
    Votes 110
  • WpPart
    Parts 10
بی غم ترین آدم فقط با یک ضربه ساده همه چیز براش مثل برزخ میشه... تاحالا فکر کردی چه حسیه وقتی هیچ چیزو به یاد نداشته باشی ؟ یعنی شهودت بهت چیزاییو نشون میده که انگار حس هات درکش نکردن. شاید چون حس هات فراموشش کردن و تو نمیدونی چته و عزیز ترین هات بهت به چشم ترحم نگاه کنند. در نهایت به دوراهی های زیادی میرسی که همشون با پاسخ دادن به این پرسش قابل عبور خواهند بود : ¶ میخوای راه خودتو بری!؟ یا راهی که دیگران برات تعیین کردند ¶ و اینجاست که داستان ما شروع میشه... ☺️برای کسب اطلاعات بیشتر درمورد داستان، به پیج رسمی داستان در تلگرام بیاید : 🌻🌻🌻 @Pentasteria 🌻🌻🌻