Coco's favourite
120 stories
Anne by BHr_1D
BHr_1D
  • WpView
    Reads 21,178
  • WpVote
    Votes 3,646
  • WpPart
    Parts 31
زین دست مرد رو توی دستش فشرد "خواهش میکنم آقای؟ +پین هستم، لیام پین پدر آنه _آقای پین، دختر شیرینی دارید! دست خوش ابعاد و مرطوب مرد رو رها کرد و به آنه لبخند زد [کامل شده]
the heart thief by Maryam_shhh
Maryam_shhh
  • WpView
    Reads 147
  • WpVote
    Votes 34
  • WpPart
    Parts 4
چشمام و باز میکنم،با دو تا گوی عسلی مواجه میشم دو تا گوی سرد و یخ زده چی دارن این چشما که من و از من دور میکنن باعث میشن کسی بشم که هیچوقت نبودم جوری رفتار کنم که نباید کاری کنم که نباید نشونه تفنگش درست وسط قلبم هدف گرفته شده اما این قلب به ایستادنش به دستای تو راضیه ماشه رو بکش... ۳،۲،۱ حالا دیگه قلبم برای توعه... ziam,larry,niall
ᴛʜᴇ ʟᴀsᴛ ʜᴜᴍᴀɴ {ʟ.s} by rojii_tommo
rojii_tommo
  • WpView
    Reads 95,085
  • WpVote
    Votes 20,448
  • WpPart
    Parts 95
پروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇
دانشگاه جادوگری سانهاید by Zahra1370
Zahra1370
  • WpView
    Reads 13,535
  • WpVote
    Votes 2,768
  • WpPart
    Parts 69
جسیکا، دختری بسیار متوسط ​​در یک خانواده بسیار معمولی است تا زمانیکه او یک توانایی غیرمعمول را کشف می کند... توانایی ای که او را از هم از انسان های غیر جادویی و هم کلاسی های جادوگرش متمایز می کند. وزارت مخفی جادو به او هشدار می دهد باید که توانایی های خود را مخفی نگه دارد. سکوت او در حین ورود به دانشگاه جادوگری سانهاید بار سنگینی است، جایی که تلاش او برای درک ماهیت منحصر به فردش منجر به ماجراهای خطرناکی می شود. از طریق عشق ممنوعه و ماجراجویی های پیچیده، داستان جسیکا یک میراث تاریک را آشکار می کند و او را مجبور می کند که بین جنبه های سفید و تاریک یکی را انتخاب کند. میراثی که به ماهیت وجودی او ربط دارد... به نحوه ی تولدش... جسیکا در تلاش خطرناک خود برای فهمیدن اینکه چرا متفاوت است، درگیر آیین های جادویی تاریکی می شود که در آن برخوردهای آتشین با یک مرد مرموز و جذاب عزم او را آزمایش می کند. آیا او تسلیم وسوسه خواهد شد یا در برابر نیروهای اغواگر آن جنتلمن خطرناک محکم می ایستد؟
Taj Mahal [Z.S] by BarryStylik
BarryStylik
  • WpView
    Reads 10,255
  • WpVote
    Votes 1,567
  • WpPart
    Parts 17
در محضر پادشاه هند 'سرورم از نبرد بین ارتش ما و بریتانی ها چند تن سرباز و‌ زنان درباری به اسارت گرفته شده‌اند ،دستور شما چیست؟ ' "زنان دربار انگلیس" در فکر فرو‌ رفت "آنها را به قصر من بیار وزیر ،تا در زمان مناسب از آنها بهره ببریم " 'امر ، امر شماست سرورم '
The Paper Airplane {Larry Mpreg}  by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 7,003
  • WpVote
    Votes 1,416
  • WpPart
    Parts 18
گردن بند هواپیمای کاغذی زندگی انسان ها رو عوض میکنه.اونها رو از ادمای ناشناس تبدیل میکنه به ادمایی مهم و به اونها زندگی خطرناکی میده که افراد خطرناکی اون رو احاطه کردن.اگر یک گردن بند هواپیمای کاغذی دریافت کردید با زندگی قبلی خودتون خداحافظی کنید. چه اتفاقی میوفته وقتی لویی یکی از اونها رو از فرد ناشناسی به اسم هری استایلز میگیره؟ چیکار میکنه وقتی زندگیش داره تغییر میکنه؟اونقدر قوی هست که همه چیز رو کنار هم نگه داره؟اون میتونه از کسایی محافظت کنه که هیچوقت فکر نمیکرد روزی بخواد ازشون محافظت کنه؟هری میتونه از لویی در برابر زندگیی که براش ساخته مراقبت کنه؟ این یک اسپین آف دارک هست این یک داستان Mpreg هست (داستانی که مردها هم توانایی حامله شدن دارن) * دارک یک نوع از داستان هست نه یه کتاب، دارک چیزیه که کتاب های خیلی زیادی بر اساس اون نوشته شده (توضیحات خود نویسنده) ( Larry Stylinson AU ) [Persian Translation] © All Rights Reserved @LouisTwinklinson Translated By : @Zahra__gh2
راز(mystery) by risa80
risa80
  • WpView
    Reads 21,367
  • WpVote
    Votes 4,666
  • WpPart
    Parts 29
جانی_تصمیم درست همینه لئو ، زین و لیام باید ازدواج کنن درسته زین گند زده بود ، خبرنگارا عکسش و هنگام ورود و خروج از گی کلاب نیویورک گرفته بودن و این خبر همه جا پخش شده بود و جانی از اب گل الود ماهی میگیره ، پسر کوچیکش که به قول خودش مایه ننگش بود و از سرش باز کنه لئو و جانی شریک هم بودن و بزرگترین سرمایه داران نیویورک بودن پس برای حفظ ابروشون تصمیمی گرفته شد که به نفع هر دو طرف بود لئوناردو با مکث طولانی غرق افکارش شد و در نهایت سرشو به نشونه مثبت تکون داد ازدواج این دو باعث تموم شدن این شایعات میشه لئو_بعد از ازدواج میفرستمشون روستای سیدنی ، مادرم اونجا زندگی میکنه ، هردو میتونن در کنار مادرم باشن اون لحظه تنها تصمیمی که میتونست بگیره همین بود و مطمعن بود پسر خودش میتونه از رازی که تو اون روستا پنهان بود مراقبت کنه ________________ کاپل: لری ، زیام
Ham Allaghe by larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Reads 1,397
  • WpVote
    Votes 186
  • WpPart
    Parts 19
اینجا جاییه که میتونین کسی رو پیدا کنین که به علایق شما علاقه داره و باهاتون میخنده! کسی که میتونه شما رو از تنهاییتون نجات بده...یه هم علاقه!
Golden |°•Ziam Mayne•°| by ToMmoMayne
ToMmoMayne
  • WpView
    Reads 47,872
  • WpVote
    Votes 9,104
  • WpPart
    Parts 24
اشتراک بین آدم‌ها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بی‌ربط یا مرموز اشتراک اون‌ها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
^^LeMOn CAndy^^ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 22,825
  • WpVote
    Votes 5,418
  • WpPart
    Parts 16
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam