taekook
31 cerita
Van Gogh was his god! • [Completed] oleh amaraaa_7
Van Gogh was his god! • [Completed]
amaraaa_7
  • Membaca 87,197
  • Suara 15,015
  • Bagian 45
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شهر پهن کرده بود، خیره شد: _من تفاله‌های باقی مونده از تنهایی‌های یک نقاش دیوانه‌م... حاصل مرگ بی‌رحمانه‌ش توی تنهایی... چطور میتونم بخندم یا اشک بریزم وقتی فراموش کردم که چطوری باید زندگی کنم؟ من همه چیز رو فراموش کردم، دوست داشتن رو، فکر کردن، نقاشی کردن و حتی فریاد زدن... خیلی وقته مردم... مرده‌ها که لبخند نمیزنن!
𝖂𝖆𝖗 𝕺𝖋 𝕿𝖎𝖒𝖊 ₛₑₐₛₒₙ ₁ тнє тιмє σƒ тяυтн oleh Luqiwu
𝖂𝖆𝖗 𝕺𝖋 𝕿𝖎𝖒𝖊 ₛₑₐₛₒₙ ₁ тнє тιмє σƒ тяυтн
Luqiwu
  • Membaca 3,763
  • Suara 421
  • Bagian 25
𝖂𝖆𝖗 𝕺𝖋 𝕿𝖎𝖒𝖊 𝔖𝔢𝔞𝔰𝔬𝔫 1: 𝓣𝓱𝓮 𝓣𝓲𝓶𝓮 𝓞𝓯 𝓣𝓻𝓾𝓽𝓱 *بیو* _______________________________________________ بعضی وقتا زندگی کردن تو دروغ ... بهتر از فهمیدن حقیقته حقیقت ترسناکه تلخه ... حتی ممکنه بعضی اوقات بدتر از دروغ باشه ! ولی بالاخره یه روز باید از سایه ها اومد بیرون ... یه روز باید با ترسا مواجه بشیم ... و این زمانه که همه چیزو نشون میده این جنگی با هیولا های زیر تخت نیست این جنگی با خویش و زمانه 𝓘𝓽 𝓭𝓸𝓮𝓼 𝓷𝓸𝓽 𝓶𝓪𝓽𝓽𝓮𝓻 𝓽𝓱𝓮 𝓹𝓪𝓲𝓷𝓯𝓾𝓵 𝓽𝓻𝓾𝓽𝓱 ! 𝓘𝓽 𝓭𝓸𝓮𝓼 𝓷𝓸𝓽 𝓶𝓪𝓽𝓽𝓮𝓻 𝓬𝓻𝓪𝓹 ! 𝓘𝓽 𝓭𝓸𝓮𝓼𝓷'𝓽 𝓶𝓪𝓽𝓽𝓮𝓻 𝓱𝓸𝔀 𝓼𝓬𝓪𝓻𝓮𝓭 𝔂𝓸𝓾 𝓪𝓻𝓮 ! 𝓕𝓲𝓷𝓪𝓵𝓵𝔂, 𝓸𝓷𝓮 𝓭𝓪𝔂 𝔂𝓸𝓾 𝔀𝓲𝓵𝓵 𝓱𝓪𝓿𝓮 𝓽𝓸 𝓯𝓪𝓬𝓮 𝓲𝓽 ! 𝓨𝓸𝓾 𝓱𝓪𝓿𝓮 𝓽𝓸 𝓯𝓲𝓰𝓱𝓽 𝓲𝓽 ! 𝓔𝓿𝓮𝓷 𝓲𝓯 𝔂𝓸𝓾 𝓷𝓮𝓮𝓭 𝓽𝓸 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓰𝓮 𝓲𝓽 ... 𝓓𝓸 𝓷𝓸𝓽 𝓫𝓮 𝓪𝓯𝓻𝓪𝓲𝓭 𝓸𝓯 𝓱𝓲𝓶 𝓐𝓬𝓬𝓮𝓹𝓽 𝓲𝓽 ! کاپلز : تو طول داستان متوجهش میشید
RANDY oleh shopicopa
RANDY
shopicopa
  • Membaca 441,635
  • Suara 71,751
  • Bagian 32
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میاد! +میدونستی ابراز خشونت هم یه نوع عشقبازیه... قبیله مایا تو آفریقا این کارو میکنن. Vkook story! ⚠️#1in bts fanfic ⚠️#1in Persian ⚠️#1in Action
Black sea [Vkook,Yoonmin,Namjin Au]~Completed~ oleh Bts_fics_Ir
Black sea [Vkook,Yoonmin,Namjin Au]~Completed~
Bts_fics_Ir
  • Membaca 128,139
  • Suara 16,771
  • Bagian 39
🌊دریای سیاه🌊 [کامل شده] دست هایش به رنگ خون آغشته شده...گونه هایش به رنگ اشک... چشم هایش فریاد میکشند و لب هایش بر هم دوخته شده اند.. این دریای سیاه دریا نبود، مرداب بود، باتلاقی بود برای فرو بردن احساساتش.. او مانده بود بی عشق، بی روح، بی جسم، او مانده بود بدون او.. ~~~ "گریه نکن. مردم فقط توی فیلما به خاطر عشق می میرن" "من اونو کشتم، برای عشق تو. پس کشتن خودم هم برام کار سختی نیست" "نمیتونی منو دوست داشته باشی.حتی اگه بتونی...من نمیتونم عاشقت باشم...." • ~ • ~ • ~ بخش اول دوگانه ی Color nature • ژانر: رمنس، درام، انگست، اکشن، اسمات • کاپل های اصلی: یونمین، ویکوک، نامجین • کاپل های فرعی: چانبک، سکرت • نویسنده: @Sheix_12 چنل: @yoonmin_area • تاریخ شروع: 2 آگوست 2019 • وضعیت: کامل شده • تاریخ پایان: 29 فوریه 2020 highest rank so far: #1 in یونمین #1 in تهکوک #1 in بی‌تی‌اس #1 in نامجین #1 in Fiction #1 in Angst #1 in Yoonmin #1 in Romance #2 in Suga #2 in Jimin #2 in Namjoon #2 in Hoseok #3 in ویکوک #3 in Yoongi #3 in Namjin #3 in Jhope and...more
honey pie | Taekook  oleh meli19952000
honey pie | Taekook
meli19952000
  • Membaca 315,649
  • Suara 47,819
  • Bagian 31
《completed》 چت های عجیب بین جونگ کوک ۱۸ ساله و معلم خصوصی نقاشیِ ۲۲ سالش تهیونگ Taekook , texting Original story by : @nathyoung Translating by : @meli19952000
Dancing on broken glass  oleh snj8484
Dancing on broken glass
snj8484
  • Membaca 10,765
  • Suara 1,178
  • Bagian 36
نمی‌شود به عقب برگشت و گذشته را از نو ساخت، فقط می‌شود با آن کنار آمد 🚬 ¥ تهيونگ بيا اينجورى كه ميخوايم زندگيمون رو تغيير بديم ... - نميتونيم جونگ كوك .. ما عروسك هاى خيمه شب بازى هستيم كه فقط ميتونيم نقش از پيش تعيين شدمون رو بازى كنيم #taekook #sopemin #namjin Other *secret* couple ... 🎬 Genre: ⛓ Action ⛓ Drama ⛓ Slice of life ⛓ Crime ⛓ Darkfic ⛓ smut 🔞 Seoson 1 completed 💋 Seoson 2 ** Unsolved broken ** 🍷
Wicked for Your Voice || Vkook √ oleh saharlee
Wicked for Your Voice || Vkook √
saharlee
  • Membaca 162,780
  • Suara 19,710
  • Bagian 33
عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشکیت همیشه یه برق شیطنت بود و من خیلی زود فهمیدم که این شرارتی بود که ناخواسته همه رو درگیرش کردی. « شرارتی برای صدای تو » Best Ranking: #1 vkook 😭 #1 taekook #1 bangtan #1 kookie #1 kookv #1 army
Star Renaissance || VKook ~ Completed oleh millennium_story
Star Renaissance || VKook ~ Completed
millennium_story
  • Membaca 202,910
  • Suara 35,318
  • Bagian 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin
𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲 [𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤] oleh Aisoluna
𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲 [𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤]
Aisoluna
  • Membaca 284,690
  • Suara 37,090
  • Bagian 52
[ completed ] |زیبایی سیاه| کاپل: ویکوک~ یونمین~ نامجین ژانر: درام | رمنس| انگست | اسمات مرد برگشت و تمام روح جانگ کوک رفت. چهره ای رو دید که تمام عمر ازش نفرت داشت. مردی رو دید که نمیخواست هیچوقت دیگه باهاش روبرو بشه. مردی رو دید که زندگیش رو نابود کرده بود. مردی که اسمش هم براش نفرت انگیز بود... کیم تهیونگ... پسردایی شرورش...
𝑩𝒆 𝑺𝒆𝒍𝒇𝒊𝒔𝒉 𝑰𝒏 𝑳𝒐𝒗𝒆 •< 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 >•  [ 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 ] oleh vk_vita
𝑩𝒆 𝑺𝒆𝒍𝒇𝒊𝒔𝒉 𝑰𝒏 𝑳𝒐𝒗𝒆 •< 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 >• [ 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 ]
vk_vita
  • Membaca 373,186
  • Suara 44,021
  • Bagian 60
Be Selfish In Love •< Vkook >• [ Completed ] -تو دستمو گرفتی تو نجاتم دادی.. صادقانه دوستم داشتی و بهم محبت کردی و عشق دادی و من نمیدونم چجوری باید محبت هات رو جبران کنم.. چجوری باید تمام خوبی هات رو بهت برگردونم... -ʙʏ ᴍᴇ & @Moonlike_Rmy🍃🌙 -ᴛᴇʟᴇɢʀᴀᴍ ᴄʜ ᴜᴘ: ᴠ_ᴋᴏᴏᴋɪ _ @v_kookific🍃 -Cᴏᴠᴇʀ ʙʏ: @CallMeHistoria 💜 Start: 05/04/2019 End : 14/08/2019 #1 taekook #1 vkook #1 johnny #1 farsi #1 nct #1 gidle #1 بنگتن #1 تهکوک #1 جونگکوک #1 تهیونگ