amicable_sappy
The last Dragon
( آخرین دراگون )
ژانر تاریخی ، ماورایی
(*یک روز همین مردمی که با لبخند به آنها خیره شده ای
همین فرزندان صالحی که پیام آور نور تو هستن
دنیای زیبای که ساخته ای را سیاه و زشت میکنن!
تو بیش از اندازه به این مردم امید داری « عشق من»!)
خلاصه:
هزاران سال قبل زمین غرق در تاریکی و ظلمت بود
تا وقتی که خدای نور دارگون سفید دوباره شادی و برکت را به زمین بازگرداند.
دراگون های طلائی که توسط خدای نور پا به زمین گذاشتن تا مأمور عدالت و صلح باشن اما این زیبای دوام خواهد آورد ....!!!
سخن نویسنده:سلام من آفتابگردون هستم (sunflower) راستش این اسمی هستش که برای خودم در نظر گرفتم.
قراره یکم حرف بزنم ( سخنی از نویسنده) اما نمیدونم اصلا چی بگم!!!
ایده اصلی داستان مدتها توی ذهنم بود و همش تو مغزم رژه میرفت پس یه روز تصمیم گرفتم شروع به نوشتن کنم.اولین ها همیشه جزو سختترین ها هستن.
برای منم همینطور این اولین داستانی هست که دارم مینویسم. تمام تلاشم رو میکنم که بهترین رو بهتون ارائه بدم.
داستان با یک مقدمه شروع میشه در مورد گذشته! بعد از اون فصل اول داستان با کاراکترهای جدید استارت میخوره. هر کاراکتر داستانی برای گفتن داره پس در حالی که داستان داره روند خودش رو پیش میبره نگاه کوتاهی به گذشته و زندگی کاراکترها داریم.
هنوز مطمئن ن