mansurepotter
- Reads 45,787
- Votes 8,227
- Parts 18
با قر دادن دمم به سمت لویی رفتم و جلوش ایستادم.
"میدونی لویی،شکسپیر میگه 'پندی از دیوانگان:دوست بدار و فراموش مکن ! ' "
با چشمای درشت و خنگول کیوتش باز بهم نگاه کرد.
چرا انقدر این خنگه ؟
"باشه باشه،میفهمم تو ا لان خنگ شدی و هیچی نمیفهمی.میدونی بومپل کلادیوس فوکینگ تاملینسون چی میگه ؟"
ابروهاشو بالا انداخت.
"میگه برو دنبال هری استایلز و اونو مال خودت کن.هه "