afsncult's Reading List
4 stories
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』 by Andras_Town
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』
Andras_Town
  • Reads 67,190
  • Votes 12,994
  • Parts 85
[کامل شد] بیون بکهیون(آندراس): قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک یک جنایتکار و قاتل بزرگ که حکومت تاریکی رو روی زمین ایجاد کرده🗝💥 پارک چانیول: پسر سرلشکر پارک یکی از فرماندهان بزرگ و نامی کره شمالی برای حفاظت از امنیت و اطلاعات کشورش مجبور میشه ریسک خطرناک و بزرگی به جونش بخره، مردی که سالها از عمرش رو صرف خطرناک ترین ماموریت زندگیش و دستگیر کردن شیطان بزرگ بیون آندراس میکنه...⛓🚬 🖇|•انفورسر𓄵 🖇|•کامل شد 🖇|•ژانر:اکشن|مافیا| انگست|اسمات |دارک رمنس | پاورباتم 🖇|•نویسنده:مستانی 🖇|•کاپل:چانبک|هونهان🚬 🖇|•به دلیل داشتن صحنه های جنایی و خشن این فیکشن دارای محدودیت سنیت!🔞 ❌هر گونه کپی بازگردانی شخصیت ها و اسکی یا قرار دادن این فیکشن تو چنل های دیگه اکیدا ممنوعه ❌
Castaway|مطرود by HellborEl
Castaway|مطرود
HellborEl
  • Reads 99,241
  • Votes 20,344
  • Parts 57
COMPLETED ✾ژانر: BDSM.Angst.Dram.Smut ✾کاپل: کایهون ✯ چانبک ✾خلاصه: سهونی که از روی تفریح کیف کیم جونگین معاون مدیر عامل رو می دزده حتی یک درصد هم احتمال نمیده که به اون مرد گره بخوره... بکهیون از جانب خانواده ش طرد میشه و به دشمن خانواده ش پناه میبره...چی میشه اگه زندگی ی داستان هیجان انگیزتر براشون در نظر بگیره؟ "این عشقیه که درد داره..." ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ "من هیچ وقت آدم خوبی نبودم...هیچ وقتم نمیخوام خوب باشم...چون خوب بودن باعث میشه آدم اون بخش تاریک وجودشو نادیده بگیره... در همه ی آدما از دو قسمت خوب و بد شخصیتشون ساخته شدن...ولی درمورد تو...اشتباهم این بود ک نیمه تاریک وجودتو ندیدم...در واقع نخواستم که ببینم...تو منو بالا بردی...و خودت از همون بالا منو پرت کردی پائین..." ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
The Alpha  by ooh_rihun
The Alpha
ooh_rihun
  • Reads 35,107
  • Votes 7,280
  • Parts 22
،کاپل:چانبک، هونهان ، رمنس،فانتزی، اسمات +18، werewolf زمان آپ :سه شنبه ها دلش میخواست تنها باشه، دلش می‌خواست یه روزی ازین شهر دور بشه و برای خودش یه زندگی جدا داشته باشه، اما شرایط گله این اجازه رو بهش نمی داد، اون جانشین رئیس بود و تازمانی که نفس می‌کشید باید توی گله میموند، از طرفی هم نیمه ی دیگه روحش رو توی این شهر کوفتی پیدا کرده بود و حس می‌کرد باید اون پسر خواستنی با بوی توت فرنگی و نوتلا رو مال خودش کنه، ازین فکر لبخندی زد و درحالی که به سقف اتاقش خیره بود ، گفت _بالا خره پیدات کردم، 🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺
ELEGY OF LOVE🥀🎻 by afsncult
ELEGY OF LOVE🥀🎻
afsncult
  • Reads 285
  • Votes 57
  • Parts 2
°•Angst, Romance🍷 °•Chanbeak♡ 🥂بکهیون دانشجوی رشته پزشکی که غرقِ رویاهاشه.. چانیولی که آرزوهاشو زیر پا گذاشت.. "لندن" میتونه مبدا اتفاقات جدیدی باشه که برای این دو نفر رقم میخوره... شاید نفر سومی هم باشه! نفر سومی که همه چی رو عوض میکنه و لحظات شیرین رو به کام بکهیون تلخ میکنه. اما چانیول....🥂 🕊چشمان تو، مرثيه از ای جنس جنون کلمات را ادا ميکردی و من مست صدی مردانه ات میشدم... مھتاب با بغض شاھد به سوگ نشستن من برای از دست دادن خودم بود. دلبرم! من مرثيه عشقمان با را اشک ھايم برايت مينويسم آغوش تو برای من بھشتی بود به وسعت کھکشان آنقدر دلفريب و ممنوعه و ندانستم که در آتش ھمين گرمای وجود تو خواھم سوخت و تو ندانستی چه جھنمی برای "بيون بکھيون" ھمان معشوقه خيمه شب بازي ات ساخته ای من ماندم و لحظات سوخته و من ماندم و مرثيه به ای رنگ مرگ ...🖤