Talati
6 stories
My Heart Is Glowing Fluorescent (Persian Translation) | Woosan by ItsRainyNight
ItsRainyNight
  • WpView
    Reads 25,748
  • WpVote
    Votes 3,204
  • WpPart
    Parts 20
〴︎Summay ৲︎ جانگ وویونگ خودش رو آدم نسبتا خوش‌شانسی تلقی می‌کرد، زندگی راحتی داشت و با جریان پیش می‌رفت؛ برای همین زمانی که به‌ ناچار با یک قرارداد مستر/پت، اون هم با چوی سان، کسی که برت‌هایی مثل اون رو رام می‌کرد، تنها برای کمک به دوستش برای پس دادن قرضش موافقت کرد، با خودش فکر کرد که شاید خوش‌شانسیش تموم شده بود. با این وجود، وویونگ خیلی زود یاد گرفت کدوم یکی از اون‌ها کنترل رابطه رو در دست داشت و با گذر زمان، متوجه شد که نه تنها از نقشی که بازی می‌کنه لذت می‌بره، بلکه حضور مردی که سعی در رام کردنش داشت رو هم دوست داره. 〴︎Translator: Soodeh 〴︎Couple: Woosan 〴︎Genres: PetPlay, Romance, Smut, Angst
" LOTTO "  [Complete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 44,307
  • WpVote
    Votes 7,134
  • WpPart
    Parts 25
•¬کاپل: چانبک (اصلی) | شیوچن | کایسو | هونهان •¬ژانر: ددی کینک | اسمات | رومنس | انگست •¬خلاصه: - من خودت رو میخوام بک! خودکنترلی بکهیون فرو پاشید، دستش رو محکم روی میز کوبید و فریاد زد: - گرفتن جایگاه، موقعیت و معشوقم کم نبود؟ حالا برای مردانگی من برنامه ریختی؟ ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! بک شوکه اتصال لب ها رو شکست و فاصله گرفت، با چشمای گرد بهش نگاه کرد. - چانیول تو... طی یک حرکت بک رو زیر خودش کشید و روش خیمه زد، توی چشمای متعجب و بهت زدش خیره شد و گفت: - آره، عاشقت بودم! ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! - همیشه به کسایی که عاشقشونی به قصد کشت تجاوز میکنی؟ ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! چانیول با غرور لبخند زد و موهای لخت عروسکش رو نوازش کرد. - البته که بکهیونه، بیبی من. - چـ.. چطور؟! چانیول دستش رو روی رون بیبیش کشید و خیلی عادی گفت: - فقط یکم کنترل کنن رتبه ها: چانبک 🥇 کای 🥇 دی او 🥇 سهون 🥈 چن 🥇 و... ═ ∘♡༉∘ ═ #Thunder @exunder
Emperor Mistress Shygan "فصل اول" by aysanh_h
aysanh_h
  • WpView
    Reads 94,911
  • WpVote
    Votes 16,927
  • WpPart
    Parts 64
جونگین ولیعهد امپراطوری بزرگ باکجس و سهون برادر کوچکش که از کودکی خارج از قصر زندگی میکرده... چی میشه اگه برادر کوچک تر یه روز به قصر برگرده و باعث شه قلب جونگین با تموم نفرتی که ازش داشته به تپش بیوفته..... کاپل:#کایهون #چانبک #کریسهو ژانر:تاریخی، رمنس، اسمات، فانتزی "باد پائیزی ابرهای سپید را در آسمان می پراکند سبزه ها زرد می شوند برگ ها فرو می افتند غازهای وحشی به سوی جنوب پرواز می کنند آخرین گل ها می شکوفند ارکیده ها و داوودی ها با عطر تلخ شان من را در رویای آن روز زیبایم که هرگز نمی توانم از یاد ببرم میبرند. به رود خانه می روم برای سفری بر آب کرجی بر آب می راند و با موج های سرسفید غوطه می خورد نی و طبل می نوازند و پاروزنان آواز می خوانند برای لحظه ای سر خوش می شوم و آنگاه اندوه کهن باز می گردد من فقط زمان کوتاهی جوان بودم و اکنون دوباره پیر می شوم."
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻ by BIueCloud
BIueCloud
  • WpView
    Reads 278,174
  • WpVote
    Votes 52,438
  • WpPart
    Parts 40
─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـت‌های هم به حسـاب مـی‌اومدیم. اون یه دوسـت‌دختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگ‌ـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـدونه و برای من سخـته که بخـوام این احساسات‌رو برای حـفظ دوسـتی ای که دیگه وجــود نداره توی ســینه‌ام نگــه دارم. ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: Being A Park ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: کالج، انگست، امپرگ، عاشقانه ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایسو ༆𝓣𝓻𝓪𝓼𝓵𝓪𝓽𝓸𝓻: 𝑩𝒍𝒖𝒆𝑪𝒍𝒐𝒖𝒅☃︎ ༆𝓢𝓽𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓷𝓽: #Full ༆𝒜𝓰𝓮𝓼: +15 🏅𝑹𝒂𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈𝒔: 1 in #چانیول 1 in #بکهیون 1 in #چانبک 1 in #بکیول 1 in #کایسو 1 in #کای 1 in #فارسی 1 in #فنفیکشن 1 in #گی 1 in #ترجمه 1 in #اکسو 1 in #انگست 1 in #lgbtq 1 in #chanbaek 1 in #Kaisoo 1 in #Kai 1 in #Baekhyun 1 in #Baekyeol 2 in #Romance 2 in #Chanyeol 2 in #Exo 2 in #mpreg
𝓓𝓪𝓻𝓴 𝓱𝓮𝓵𝓵 "ᵏᴬᶤʰᵘᶰ" by Tazza666
Tazza666
  • WpView
    Reads 6,521
  • WpVote
    Votes 1,162
  • WpPart
    Parts 13
اخطار: خوندن این فیک به افراد زیر ۱۵ سال توصیه نمیشه!⚠️ *** نام فیک: جهنم تاریک🎭 ژانر: جنایی، ترسناک، عاشقانه کاپل اصلی: کایهون کاپل فرعی: چانبک، کریسهون، هونهان نویسنده: تازا [کامل شده] *** اگه خودت و همزادت عاشق یه نفر بشید چه اتفاقی میوفته؟ توی این جنگ، تو پیروز میشی یا همزادی که از جهنم اومده؟🎴 *** +:دوباره میپرسم. چرا کشتینش؟ تنها صدایی که فضا رو پر کرده بود، سکوت بود...و لحظه ای بعد صدای گیج پسری که جایگاه متهم رو پر کرده بود. +:همیشه میگفت قلبش برای منه ...نمیفهمم! پس چرا وقتی اونو از سینش دراوردم اینقدر ناراحتو ترسیده بود! مگ قلبش... برای من نبود!؟...💔
X by _Rieal_
_Rieal_
  • WpView
    Reads 8,803
  • WpVote
    Votes 875
  • WpPart
    Parts 10
ایکس! یعنی خیلی چیزارو نباید بدونی، یا شایدم... اگه بدونی کل سرنوشتتو تغییر بده... . . اگه مغزت میکشه که زندگی ها بهم گره خورده ی مرموز رو حس کنی... او... گفتم خیلی چیزارو بهتره ندونی! هیچی بیخیال...