نخوندم ولی دوس ندارم بخونم
10 stories
Come For Me🤍 by exo_Bl_fiction
exo_Bl_fiction
  • WpView
    Reads 35,965
  • WpVote
    Votes 5,233
  • WpPart
    Parts 42
✅️completed ❄️Name : Come For Me " برای من بیا " 🌙Gener : Romance.Fluf.Comedy.Smut🔞 . FamilyProblems.Drama 💍Couples : ChanBaek , HunHan 🍂خلاصه : چانیول مرد ۳۸ ساله ای که استاد دانشگاه هانگوک بود به همراه پسر ۱۷ سالش ، میشد گفت تنهایی زندگی میکردن .چانیول و همسرش آیرین مدتی طولانی بود که از هم جدا شده بودن ، هر چند از اول علاقه چشمگیری بهم نداشتن اما چانیول لااقل توقع داشت این رابطه توافقی , بخاطر سهون ادامه پیدا کنه اما مثل این که اون خیلی زود از این زندگی بی عشق خسته شده و ترکشون کرده بود . و حالا بعد از چند سال چانیول دل به یک فاحشه باخته بود . چطور باید بهش ثابت میکرد عشقش فراتر از تملک جسمه ؟! آیا راهی بود تا اون رو کنار خودش داشته باشه؟! جدا از همه این ها پسر دردونه اش چطور با علاقه پدرش به یک فاحشه که قرار بود جایگاه پدر رو براش تصاحب کنه ، کنار میومد؟! 💌تکه ای از متن : +میخوام با من بیای خونم و باهام زندگی کنی ! _زندگی ؟!! خندم ننداز ‌. اونطوری فقط میتونی بی وقفه پارم کنی بی اون که ذره ای برات مهم باشه ! +میخوام باورم کنی و باهام بیای ‌‌‌‌.... _بیام که روزی سه وعده بفاکم بدی؟! عمرااااا ... +میخوام بهم جواب بدی ! _و اگه منفی باشه ؟ +هر شب VIP میگیرم و تا صبح به هم ذول میزنیم ! _مطمئنی کار دیگه ای نمیکنی؟ +راست میگی میتونم مقاله هام رو این جا
Saving You In Colors by HellishGirl_6104
HellishGirl_6104
  • WpView
    Reads 23,287
  • WpVote
    Votes 4,939
  • WpPart
    Parts 10
❈Saving You In Colors ❈Genre: Omegavers, Romance, Smut ❈Couple: Chanbaek ❈Writer: HellishGirl شاید ۸ ماه زمان کافی‌ای برای شناخت یک نفر به نظر نرسه، اما بکهیون ادعا می‌کرد که تمام زوایای آلفای مهربونش رو می‌شناسه و شاید همین باعث شد که بخواد برای تولد همسر عزیزش، سورپرایز متفاوتی در نظر بگیره، اما همیشه که قرار نیست همه‌چیز طبق برنامه پیش بره...
Dukkha by MiyunaBBH
MiyunaBBH
  • WpView
    Reads 75,037
  • WpVote
    Votes 16,890
  • WpPart
    Parts 107
رنج: Dukkha بودا می‌گوید: «زائیده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ اندوه، زاری و درد، پریشانی و ناامیدی رنج‌اند. نرسیدن به آن شخص که دوست می‌داری رنج است.» این تنها خاطره‌ای که از مادرم دارم. همین جملات تنها چیزی‌هایی بودند که از مادرم برای من مونده بود. نه چهره... نه صدا... نه عطر... نه نوازش... نه تشویق... نه تنبیه... نه انگیزه... نه امید... نه عشق... فقط یک دست نوشته‌ی قدیمی... یک یادگار کهنه... اگه این رنج نیست پس چیه؟ من رو آيتنه (āyatana) صدا می‌زنن...یعنی دریچه‌ی ظهور رنج. G̶̶E̶̶N̶̶R̶̶E̶̶: Romance, Criminal, Psychology, Happy, smut C̶̶O̶̶U̶̶P̶̶L̶̶E̶̶: Chanbaek داستان دو فاز داره پس حتما توضیحات قبل از پارت اول رو بخونید. اولین بوک از مجموعه‌ی inclination (تمایل، نهاد، شیب، انحراف) دقت کنید که بوک‌ها هرکدوم داستان خودشون رو دارند و هیچ ربطی به همدیگه ندارند.
cats love weather  by MiyunaBBH
MiyunaBBH
  • WpView
    Reads 5,669
  • WpVote
    Votes 1,242
  • WpPart
    Parts 12
عاشق بودن یعنی گربه بود. یعنی خسته و خوابالو یه قلب پیدا کنی و خودت رو توش بچپونی تا بخوابی. یعنی هرکی به قلبت نزدیک شد براش پنجول بکشی و زبون کوچولوت رو بکشی رو قلب خوشگلت تا مثل یاقوت براق بشه. چانیول، گربه‌ی سیاهی بود. کلا سیاه بود. اگه ازش می‌پرسیدی خورشید چه رنگیه؟ گیج نگاهت می‌کرد و پلک‌هاش از چشم‌های درشتش دور میشد و می‌گفت سیاهه؟ آخه یه گربه که براش مهم نبود خورشید چه رنگیه!! البته یه رنگ دیگه هم دوست داشت ولی اون رنگِ قرمز ملوس شده یا سفیدِ درحال جیغ زدن یا بنفشِ خوابیده، هیچ کجای کهکشون‌ها به جز لمیده و درحال خُرخُر بین بازوهای اون پیدا نمیشد!!! و بله این زندگی اون‌ها بود. یه آسمون شب با ستاره‌های صورتی تو سرزمین خواب‌های پشمکی و عشق‌های نباتی! #آب‌وهوای‌عشق‌گربه‌ها ɢᴇɴʀᴇ: hybrid, fluff, romance, smut ᴀᴜᴛʜᴏʀ: Miyuna ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: chanbaek
" LOTTO "  [Complete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 44,476
  • WpVote
    Votes 7,165
  • WpPart
    Parts 25
•¬کاپل: چانبک (اصلی) | شیوچن | کایسو | هونهان •¬ژانر: ددی کینک | اسمات | رومنس | انگست •¬خلاصه: - من خودت رو میخوام بک! خودکنترلی بکهیون فرو پاشید، دستش رو محکم روی میز کوبید و فریاد زد: - گرفتن جایگاه، موقعیت و معشوقم کم نبود؟ حالا برای مردانگی من برنامه ریختی؟ ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! بک شوکه اتصال لب ها رو شکست و فاصله گرفت، با چشمای گرد بهش نگاه کرد. - چانیول تو... طی یک حرکت بک رو زیر خودش کشید و روش خیمه زد، توی چشمای متعجب و بهت زدش خیره شد و گفت: - آره، عاشقت بودم! ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! - همیشه به کسایی که عاشقشونی به قصد کشت تجاوز میکنی؟ ⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯ - این، بکهیونه؟! چانیول با غرور لبخند زد و موهای لخت عروسکش رو نوازش کرد. - البته که بکهیونه، بیبی من. - چـ.. چطور؟! چانیول دستش رو روی رون بیبیش کشید و خیلی عادی گفت: - فقط یکم کنترل کنن رتبه ها: چانبک 🥇 کای 🥇 دی او 🥇 سهون 🥈 چن 🥇 و... ═ ∘♡༉∘ ═ #Thunder @exunder
" UNTOLD " [Complete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 88,642
  • WpVote
    Votes 16,005
  • WpPart
    Parts 33
•¬‌کاپل: چانبک | ویکوک •¬‌ژانر: امگاورس | فلاف | اسمات | عاشقانه •¬‌خلاصه: فارغ از تمام پیچیدگی‌ها و سختی‌های زندگی، اون بیون بکهیون بود؛ امگای زیبایی که مدت‌های طولانی در روزمرگی‌های پر از آشفتگی‌اش، به دنبال آلفایی می‌گشت که با تمام وجود بهش عشق بورزه و بپذیرتش و از مخمصه‌هایی که دچارشه نجاتش بده. بکهیون آرزو داشت تا آلفای جذاب و پولداری نصیبش بشه و اون رو از قرض و بدبختی‌هایی که تمامی نداشتن، نجات بده... و روزِ بعدی، اون پارک بکهیونی بود که برهنه، در بازوان همسر سکسی‌اش حبس شده و برقِ حلقه‌ای که چشم هر بیننده‌ای رو خیره می‌کرد، سندِ واقعی بودن این ازدواج بود؛ در حالی که بکهیون هیچ چیزی از چانیول به یاد نمیاورد و تنها خاطره‌ای که به یاد داشت، خوابیدنِ شب قبل و آرزو‌ش بود! -من باید باور کنم که تو همسرمی پارک چانیول؟! باورم شه که ازدواج کردیم؟ ═ ∘♡༉∘ ═ #Asteria
[Completed] •⊱ Absolute Chanyeol ⊰• (ChanBaek) Persian Translation by EXOPerFic
EXOPerFic
  • WpView
    Reads 7,435
  • WpVote
    Votes 1,523
  • WpPart
    Parts 8
⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن ترجمه ای Absolute Chanyeol | ابسولوت چانیول کاپل: چانبک ژانر: رمنس، انگست نویسنده: Leadernim مترجم: Silver Zhang ( @ZhangSilver ) ⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅
🔱Fate Number Four🔆 by _YourMy24_
_YourMy24_
  • WpView
    Reads 102,154
  • WpVote
    Votes 12,271
  • WpPart
    Parts 15
داستان این فیک در مورد بکهیون بدشانسیه که در اثر خوردن یک نوشیدنیِ طلسم شده دچار یک دردسر بزرگ میشه . کاراکترهای این فیک در نقش خودشون و عضو گروه اکسو هستن . اسمش از رو از روی اسم آلبوم یکی از گروههای مورد علاقه م وینر برداشتم و از اونجایی که شماره بکهیون هم چهاره فکر کردم بد نمیشه این عدد که در کره یک عدد نحس به شمار میره رو برای نشون دادن سرنوشت عجیب و غریب بکهیون استفاده کنم . بعضی از صحنه های کمدی این فیک الهام گرفته شده اند ولی کلیت داستان از تخیلات ذهن سوراخ سوراخ خودم میباشد 😁 ژانر فیک هم امپرگه . لطفا با آگاهی از این موضوع و اگه این ژانر رو میپسندین، با سرنوشت یک شماره ی چهار بدشانس همراه بشین و فیک رو بخونینش💖
Messiah River by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 60,665
  • WpVote
    Votes 15,104
  • WpPart
    Parts 51
"هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا ده ساله، آرام و بدون درد؛ که با نظم و به‌ترتیب در نقاط مختلف رودخانه فرستاده شده‌اند. [CHANBAEK × KAIHUN] [Crime × Angst]
Haumea by Castle_Demon
Castle_Demon
  • WpView
    Reads 254,759
  • WpVote
    Votes 49,428
  • WpPart
    Parts 61
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردونه! عین دوتا خط موازی که هیچوقت بهم نمیرسن! - بیا بذاریم این خط موازی ادامه پیدا کنه و دیگه نزدیک هم نشیم ؛ چون من واقعا حالم بهم میخوره از اینکه بخوام دوباره سمتت بیام! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - چون اون بچه ی منه و تویی که اونو توی وجودت داری امگای منی! معلومه که برام مهمید! مهمید که حواسم بهتون باشه ؛ اگرم جوری هستم و رفتار میکنم که انگار صدبار این اتفاق برام افتاده فقط برای اینه که خودمو کنترل میکنم تا بتونم اوضاع رو کنترل کنم ؛ اگر الان دعوا کنم و داد بیداد راه بندازم , خودمو مخفی کنم چیزی عوض میشه؟ نه! من و اول اخر پدر اون بچه م ! هرکاری کنیم اون بچه ی من و توئه! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - نمیدونم چرا اینجام فقط میدونم نمیتونم دیگه تحمل کنم ، نمیتونم هر لحظه حس کنم تو سینه م قلب ندارم چون تو نیستی پیشم! خسته شدم از این همه دوری و اتفاقای مسخره ای که مقصرشیم! من ... من فقط میخوام پیشت باشم ، میخوام داشته باشمت و بدونم توام همینُ میخوای! - فقط بی