My fav
16 stories
Black Hole🕳️ by Veritas_98
Veritas_98
  • WpView
    Reads 244,177
  • WpVote
    Votes 25,772
  • WpPart
    Parts 62
بلک هول 🪐 سرگذشت مرگ بی صدای یک ستاره، تبدیل شدن به سیاهچاله ست. برای سرپرست موفق ترین نشریه ستاره شناسی که سال ها پشت نقاب استیگما زندگی کرد، یک لمس کوتاه از نگاه بی ستاره‌ی سردبیر جدید و جوانش که با اسم جئون جانگکوک وارد زندگیش شد کافی بود تا برای نشون دادن کیم تهیونگِ وجودش به کل دنیا تلاش کنه! قسمتی از متن: "امیدوار بودم جایی ببینمت که تعریفی از زمان و مکان نباشه.. به هیچ تعریفی محدود نباشیم.. به هیچ دنیایی تعلق نداشته باشیم.. دوست داشتم جایی دستاتو بگیرم که سرد نباشه.. جایی که گرمای دستت تا آخر عمر بین دستام بمونه.. وقتی گفتی چشمام سیاهچاله دارن، خندیدم و هیجان زده شدم.. من دلم میخواست تورو توی سیاهچاله داشته باشم.. که نترسم از زود بودن یا دیر شدن.. که نترسم از آدمای اطراف.." °کاپل: کوکوی °ژانر: روزمره، انگست، رمنس، اسمات °وضعیت: به اتمام رسیده ⛔ بوک بلک هول متاسفانه به دلیل پاک شدن اکانت کوکی فمیلی از دسترس خارج شده بود و الان مجدد در این بوک آپ شده.
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 374,785
  • WpVote
    Votes 52,690
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
Peach Flavour Snow❄️[VKook]✓ by Kintsugiq
Kintsugiq
  • WpView
    Reads 356
  • WpVote
    Votes 45
  • WpPart
    Parts 1
꒰ VKook One shot ꒱ ꒰ Genre: Angst, Slice of life ꒱ ″خاصیت لحظه های تلخ اینه که تمام خاطرات بد زندگیت مثل نوار بی پایانی دوباره توی ذهنت مرور می شن و حالا همین اتفاق داشت برای تهیونگ می افتاد. تمام خاطراتش از اول زندگیش که حتی یک روز خوش هم ندیده بود، زندگی ای که نمی شد بهش زندگی گفت، بیشتر شبیه به یک داستان غمگین کلیشه ای بود که تهیونگ خودش رو نقش اولش می دونست.″ ˗ˏˋ Writer: Emrys ˎˊ˗
❆About You And Poems❆↔《Mini Fic》 by silvereyes_moonstone
silvereyes_moonstone
  • WpView
    Reads 12,612
  • WpVote
    Votes 1,424
  • WpPart
    Parts 7
جئون جونگ کوکِ ۲۵ ساله‌ایی که قلبش رو به استاد ادبیاتش میبازه...و اون استاد همیشه جدی که بوی عطر چوبش از فاصله ها میشد جونگ کوک رو دیوونه کرد؛به راحتی این دوئل رو میبره... ▪چندشاتی به مناسب تولد کوکی! ⟅Couple: Taekook ⟅Genre: romance,angest,smut🔞
friends. by fykimdonghan
fykimdonghan
  • WpView
    Reads 1,211,487
  • WpVote
    Votes 78,298
  • WpPart
    Parts 67
one shabby apartment, two boys. started- 02/10/17 finished- 03/12/17 100k - 07/28/17 500k - 03/19/19 1m - 01/15/22 -translations are in the reading list on my profile ♡
Singularity To Euphoria || Vkook √ by aritaekooka
aritaekooka
  • WpView
    Reads 132,835
  • WpVote
    Votes 5,761
  • WpPart
    Parts 26
"What the hell was that?" Jungkook exclaimed, "Why did you kiss me?" "I...I..thought..." "That I was gay? Well, I'm not. And you can't!" "If you're straight, then why did you kiss me back?" Taehyung spoke up. Started: may 2019 Finished: sep 2019 Ranks : #74 in taetae (070820) #99 in slash (020820) #99 in freethelgbt (070820) copyright ©aritaekooka
Singularity To Euphoria by Aviva2004
Aviva2004
  • WpView
    Reads 35,159
  • WpVote
    Votes 5,326
  • WpPart
    Parts 26
کاپل ها: ویکوک ~ترجمه ای~ ژانر:مدرسه ای/رومنس
𝕋𝕣𝕒𝕧𝕖𝕝 𝕃𝕖𝕒𝕕𝕖𝕣 by atoon210
atoon210
  • WpView
    Reads 985
  • WpVote
    Votes 154
  • WpPart
    Parts 2
𝕋𝕣𝕒𝕧𝕖𝕝 𝕃𝕖𝕒𝕕𝕖𝕣 || لیدر سفر (یه وان شات در دو درژن ویکوک و کوکوی) + امم یعنی شغل اصلیت ترجمست؟ - بم میاد فارغ التحصیل شده باشم؟ از لحن طلبکار پسر خنده ای روی لبش شکل گرفت: + نه! تهیونگ چشمکی زد و دست هاش رو به هم کوبید: - درسته! دانشجو عکاسیم. ولی پدربزرگم معلم زبان ژاپنی بود به خاطر همین از بچگی بم ژاپنی رو یاد داد. لب هاش رو داخل دهنش کشید و " هوم " یی کشدار گفت. - تو چی؟ + خودت که دلیل این سفر رو میدونی! - تحصیل خارج کشور؟ + آره - چه رشته ای؟ + حقوق. *امیدوارم دوسش داشته باشید!*
The Last Sunflower 🌻 [Vkook] Completed by sara_ac_purple
sara_ac_purple
  • WpView
    Reads 4,938
  • WpVote
    Votes 964
  • WpPart
    Parts 4
کی فکرش رو می کرد روزی دنیای کوچیک جونگ کوک انقدر بزرگ بشه که بتونه عشق رو توی خودش جا بده..؟ "همون طور که به کلمات پسر فکر می کرد، دستش رو جلو برد و کتابش رو بین دست هاش گرفت: ولی اون شکلات ها می تونن تلخ ترین لحظه هات رو هم شیرین کنن. تو دو تا شکلات داری؛ پس یکیش رو زمانی بخور که احساس تلخی کردی..." نام: آخرین آفتابگردون 🌻 The Last Sunflower 🌻 ژانر : رمنس، روزمره، انگست کاپل: ویکوک #multishot چند شاتی
 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤       by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 918,049
  • WpVote
    Votes 104,567
  • WpPart
    Parts 50
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و دستت که دستمو محکم فشار میده رو ببینم و بدونم هیچکدوم از اینا متعلق به من نیستن .. من درست شبیه یه گل فراموشم نکن کنار یه جاده وسط زندگی تو دارم به خودم میلرزم ... میترسم بدون اینکه من رو ببینی از روم رد بشی ... میترسم فراموشم کنی ... من از اینکه تو فراموشم کنی میترسم جونگکوک ... ________________________ •. #REPLACE💍⃤ ️ ↳Genre↬Romance_ Mystery_smut +18 ↳Couple↬ kookv .Yoonmin