Summary: Si el Padre Celestial te ha fallado en todo, y ni siquiera los ángeles han ido en tu ayuda, e incluso te han dejado sin familia y quizá pronto hasta sin vida...¿tu fe seguiría intacta? Y si el Diablo te deja saber que aun tienes un propósito...¿irías con él? -- Kyungsoo jamás pensó hacer un trato con el Señor de la Noche. Ni siquiera pensó que seguiría vivo por mucho tiempo más. No esperaba nada, excepto su fecha de ejecución. Pero todo esto cambia cuando su propósito llega en forma de un alto hombre de piel bronceada y ojos rojo carmesí. "¿Y si te dijera que estás destinado a algo más que a una muerte lamentable, Kyungsoo?" "¿Quién eres?" "Creo que tu gente me llama Agma, aunque realmente me desagrada esa palabra." Kyungsoo deja salir un suave suspiro y susurra, "Eres el Diablo..." "Tenemos un acuerdo, Do Kyungsoo. Bienvenido al Infierno." -- 🔰Todo el crédito del fanfic para Hopefullylost. 🔰https://bit. ly/3OjfMlK

فصل دوم آگوست دی.فیک ترجمه شده. یونگی داره بیخیال میشه. داره آگوست رو رها میکنه. چون با وجود آفتاب، درخت های نخل و دریا، کی به یه آدم کش نیاز داره؟ ولی به شکل بی رحمانه ای بهش یادآوری میشه نمیتونه از هویتش فرار کنه، نه تا یه میلیون سال دیگه. چون به یه چیز تیره تر، یه چیز سرد تر از آگوست نیازه تا تیم از این مخمصه نجات پیدا کنه. هیچوقت نباید چیزی که مال اونه رو ازش بگیری. هیچوقت. (این فیک هنوز توسط نویسنده در حال آپه، پس لطفا قبل خوندن به ریسکش توجه کنید) Written by: Hopefullylost

Protecting Jongin & Sehun from their biggest fear; that is Baekhyun's only preoccupation. Their life ? It's a mess, seems like the world is against them and that there's no way out. Until Chanyeol appears.

فیک ترجمه شده.کامل شده. روز شوگا به اندازه کافی بد هست. دیگه لازم نیست دزدیده بشه و برگردونه بشه به همون کاری که خیلی سخت تلاش کرده ازش فرار کنه. مخصوصا وقتی با یه موقرمز پرحرف روبرو میشه که به نظر اصلا از یونگی نمیترسه،یه دکتر خوش قیافه که قبلا میشناخته،یه موچی کوچولوی اغواکننده که واسه این دنیا زیادی عزیز و خطرناکه،یه بچه ی اعصاب خورد کن با دستای ماهر،یه هکر ساکت که قبلا باهاش کار میکرده، و پسر دشمن قدیمیش. خیلی زود یونگی خودشو تو موقعیتی پیدا میکنه که یه گروه آدمو که نمیخواد هدایت کنه، هدایت می کنه،مستقیم میره لندن که چیزایی رو بدزده که نمیخواد بدزده و امیدواره مجبور نشه کاریو بکنه که به خاطرش معروفه. امیدواره مجبور نشه یه بار دیگه آگوست دی بشه. یونگی!مافیا سابق هوسوک!رقاص Written by: hopefullylost سوپ: سوییچ کوکوی: کوکی تاپ نامجین: جین تاپ جیمین و ریچارد: جیمین باتم