["Calum,why his body is cold?
why you are crying?."
Hazel boy says,with teary eyes,Calum tried to talk,it was NOT gonna be easy,
"Because he's gone Ashton."]
A Lashton love story by Violet.
+آقای پین، یا بچهی بوگندوتو از جلوی در خونهی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!!
Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤
با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا....
ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن
[COMPLETED]
*لیام من میترسم...
تو عاشق کدومشونی؟
اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟
یا...
اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟
+اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟
Highest ranking : #1 in fanfiction
For more than four continuous months
-داری محدودم میکنی!
+نه... فقط دارم عاشقت میکنم.
-نمیخوامش!
+دست تو نیست... دست هیچکس نیست.