𝐒𝐮𝐬𝐩𝐞𝐧𝐬𝐢𝐨𝐧 𝐛𝐫𝐢𝐝𝐠𝐞
_نمیخوای از خودمون چیزی بپرسی؟ همش بقیه؟ سرم را بالا گرفتم و دیدم با همان نگاه جدیش دارد از سر شانه اش به من نگاه میکند. +ترسیدم... ترسیدم دوباره دل هر دومونو بشکنی جهیون! من از داعشی ها انقدر نترسیدم که از تو و سردی نگاهت ترسیدم! راست هم میگفتم، جهیون به همان اندازه که دل رحم و فداکار بود،ترسناک و بی رحم هم بود! دیدم...