lovley
5 stories
breath me💕 by LukitaBee
LukitaBee
  • WpView
    Reads 35,415
  • WpVote
    Votes 4,260
  • WpPart
    Parts 26
کاپل=ویمین مردای وحشی با بازو های گنده و هیکل قول اسا پسر کوچولو و ظریف رو محاصره کرده بودن.. دست از ازار دادن اون فرشته کوچولو برنمیداشتن اونایی ک دنبال میکنیین 😚بوس رو چشاتون امیدوارم دوسش داشته باشید... یک نویسنده 🤷🏻‍♀️😂💜
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin] by FictionaryNotes
FictionaryNotes
  • WpView
    Reads 192,934
  • WpVote
    Votes 19,359
  • WpPart
    Parts 30
"جئون جانگکوک رقصنده اختصاصی بار رو دید و محو زیبایی اون شد ..." "چی میشد اگ این رابطه سه نفره میشد..." "چی میشد اگ همزمان دو نفر عاشق یک نفر میشدند..." ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ آهستگی سمت مبل حرکت کرد و شروع کرد به حرف زدن +چطوره اون ناله ها و رقصهایی که معشوقت روت انجام داده روی من تمرین کنی چطوره؟ چشمای کوکی گرد شد و نفساش به شمارش افتاد اون ازش چی میخواست ن نکنه ک... ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ "من بدنتو اونقدر غرق عشق میکنم تا کاملا مست بشی" +با شنیدن این جمله تمام بدنش لرزش خفیفی گرفت _برو به جهنم لعنتی من به معشوقم خیانت نمیکنممم +به نفعته زیرم باشی جئون وگرنه معشوقت زنده نمیمونه ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ •نام⸙ ͎.: #ThreeStrangers •ژانر⸙ ͎.: ددی کینک/تریسام/اسمات/جنایی •کاپل⸙ ͎.: ویکوکمین •نویسنده⸙ ͎.: #سحر •رده سنی⸙ ͎.: +۲۱ #کامل
My Little Big Brothers (taekook_canon) by chistaguki13
chistaguki13
  • WpView
    Reads 58,074
  • WpVote
    Votes 9,237
  • WpPart
    Parts 33
سه گانه ی my fucking life : فصل اول : my little big brothers فصل دو : the change up فصل سه : tears خلاصه فصل اول : جونگکوک راز بزرگی داره که از هیونگ هاش پنهانش میکنه ... ولی اتفاق جادویی که شب تولدش رخ میده درها رو به روی گذشته اش باز میکنه و همه چیز رو تغییر میده ...
PENTHOUSE by leeneverknow
leeneverknow
  • WpView
    Reads 24,335
  • WpVote
    Votes 3,255
  • WpPart
    Parts 1
وقتایی که ازم میپرسن " بد ترین روز زندگیت رو تعریف کن " چیزی ندارم که بگم . . . . البته نه اینکه روز بدی نداشته باشما ، فقط نمیدونم کدوم روز رو باید تعریف کنم . . کاپل : Kookmin , Taegi ژانر : انگست ، رمنس ، مدرسه ای ، درام
Mistake (Completed) by btslove_sk
btslove_sk
  • WpView
    Reads 17,701
  • WpVote
    Votes 2,505
  • WpPart
    Parts 10
برگشت و با دیدن آدمی که تو تاریکی بهش زل زده بود داد آرومی زد :وای هوپی تویی ؟دیوونه ترسیدم ... چشماش رو بست و نفس عمیق کشید که با شنیدن صدای خنده ناآشنایی شوکه چشماش رو باز کرد سریع برق رو روشن کرد تا چهرش رو ببینه که به جای جیهوپ با کوکی مواجه شد به میز آشپزخونه تکیه داده بود پیرهن مردونه ی گشادی تنش بود که چندتا دگمش رو بیشتر نبسته بود با تمسخر بهش خیره شده بود و می خندید دلش ریخت اونجا بودنش این وقت شب ترسناک بود آب دهنش رو قورت داد تو این پنج سال تو خواب کم رویای بودن با جونگ کوک رو ندیده بود ولی حالا تو واقعیت براش داشت مثل یک کابوس اتفاق می افتاد... 👈فن فیک کوتاه کامل شده 👈کاپلی 👈جیکوک