Select All
  • Black sea [Vkook,Yoonmin,Namjin Au]~Completed~
    122K 16.4K 38

    🌊دریای سیاه🌊 [کامل شده] دست هایش به رنگ خون آغشته شده...گونه هایش به رنگ اشک... چشم هایش فریاد میکشند و لب هایش بر هم دوخته شده اند.. این دریای سیاه دریا نبود، مرداب بود، باتلاقی بود برای فرو بردن احساساتش.. او مانده بود بی عشق، بی روح، بی جسم، او مانده بود بدون او.. ~~~ "گریه نکن. مردم فقط توی فیلما به خاطر عشق می...

    Completed   Mature
  • Silents words [Yoonmin Oneshot]
    2.4K 384 2

    💛کلمات خاموش💛 -ورژن یونمین- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...

    Completed  
  • Silent words [Vkook Oneshot]
    3K 438 2

    💙کلمات خاموش💙 -ورژن ویکوک- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...

    Completed  
  • The next door guide [18+ Yoonmin Twitter Au]
    43.8K 5.8K 11

    🔞راهنمای در بغلی🔞 یونگی قبول میکنه که مدتی با جیمین، دوست صمیمیِ برادر کوچک ترش، هم خونه بشه تا زمانی که پسر کوچکتر بتونه یه آپارتمان اجاره کنه. اما چی میشه اگه جیمین در واقع یه اکانت پورن داشته باشه و یونگی هم فالوش کرده باشه؟! ⚠️هشدار: این فیک دارای تصاویر نامناسبه. اگه خوشتون نمیاد نخونید!!! ~~~~ • ژانر: اسمات، ت...

    Mature
  • The Star Of Bethlehem [Vkook Au]
    1.9K 306 4

    💫ستاره ی بَتِلهِم💫 "میتونی اثبات کنی که خدا عشق من به تو رو منع کرده؟" "تو چی؟ میتونی اثبات کنی که عاشق منی؟" {فصل اول:جدال بین عشق و شرع} • ~ • ~ • ~ • ژانر: رمنس، روانشناسی، روزمره • کاپل ها: ویکوک، یونمین • نویسنده: @Sheix_12 • روز آپ:~ • تاریخ شروع: 19 اکتبر 2019 • تاریخ پایان:~

  • Bruised sky [Yoonmin, Vkook, Namjin Au]~Completed~
    76.3K 11.7K 44

    🖤آسمان کبود🖤 [کامل شده] [فصل دوم فن فیکشن دریای سیاه] گفت: "بخاطر خودت از تو دست کشیدم،برای اینکه بیشتر آسیب نبینی!" مثل این می موند که تو دریا غرق بشم و آخرین تلاشهاش رو هم برای نجاتم دریغ کنه! چطور میشد بدون اون آسیب نبینم؟ انگار نمی دونست آینده ی آرزوهام به بودنش بنده! دست هامو در حین غرق شدن رها کرد تا آسیب نبی...

    Completed   Mature