Larry 💙💚
8 stories
Royal Blue [L.S|Mpreg] by siler_xr
Royal Blue [L.S|Mpreg]
siler_xr
  • Reads 57,488
  • Votes 12,831
  • Parts 30
×on going× زندگی ای که بعد از ملاقات با چشم هاش به رنگ آبی سلطنتی در میاد.
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
Always You [L.S] ~ By Miss X
larry_diary
  • Reads 3,276,296
  • Votes 302,703
  • Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Our Destiny (L.S) by Fff_Writer
Our Destiny (L.S)
Fff_Writer
  • Reads 1,162,343
  • Votes 128,307
  • Parts 134
"من اسمش رو گذاشتم.... . . . سرنوشتِ ما..."
To the ends of the earth~L.S [Completed] by blueheartedme_
To the ends of the earth~L.S [Completed]
blueheartedme_
  • Reads 61,256
  • Votes 7,910
  • Parts 21
"تا آخرِ دنیا دنبالم میکنی؟ اونجا جهانی وجود داره که فقط برای چشم های ما ساخته شده..." Persian translation
Say Something~L.S [Completed] by gisustylinson
Say Something~L.S [Completed]
gisustylinson
  • Reads 125,636
  • Votes 17,784
  • Parts 40
"یه چیزی بگو...دارم ازت دست میکشم... من فردِ خاصِ زندگیت میشم، اگر تو ازم بخوای... هر جایی بری من دنبالت خواهم اومد... یه چیزی بگو... دارم ازت ناامید میشم..." say something I'm giving up on you... Translator : @blueheartedme_
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation)
PersianGayVodka
  • Reads 136,480
  • Votes 29,889
  • Parts 52
[Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دوست پسرش. اما وقتی حرف جدی شدن رابطه به میان اومد، هری مجبور شد با تمام واقعیت های ناراحت کننده ی گذشته اش رو به رو بشه - و لویی. کسی بود که تمام برگه های طلاقی که هری در طي پنج سال گذشته براش فرستاده بود رو پس فرستاد. ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @Hattalove (AO3) Translated by: Persian Gay Vodka Team
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation) by larents_iranff
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation)
larents_iranff
  • Reads 161,839
  • Votes 16,334
  • Parts 18
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.
End Game (L.S) by harold_iran
End Game (L.S)
harold_iran
  • Reads 622,064
  • Votes 88,412
  • Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....