[INVERSION]
با کابوس تاریکی دست و پنجه نرم می کند. امیدوار است کسی بیدارش کند، بیداری اش اما باعث می شود به کابوسی سیاه تر ورود کند. در کابوسه ایش، لحظاتی رویاگونه او را گول می زنند و یکباره همه چیز وارونه می گردد، همواره اما تلخی ها ادامه می یابند. به طرز عجیبی امیدوار است روزی بیدار شود یا دستی روی شانه اش بزند و او را بیدار کن...