جنی یه هیبرید گربه که رها میشه و تا به سن قانونی نرسیده نمیتونه تبدیل به یه انسان شه و توی یه شب بارونی که خیلی ترسیده به پست یه پادگان نظامی دختران میرسه و اونجا گیره یه رییس خشن و سردی میوفته که هیچ کس جرعته رد شدن از کنارشو نداره!
𓊈کامل شده 𓊉
Genre:"comedy_hard_smut_cute"
Couple:"jenlisa_chaesoo"
Writer:"kimhwayung✒"
-تو بهم گفتی که یه حیوون نیستم، پس چرا منو آوردی دامپزشکی ددی؟
+تو یه حیوون نیستی چانیول.. اما گاهی وقتا نمیشه مردم رو توجیه کنی که چه چیزی درسته.
-مثل وقتی که نمیتونم بفهمم هیچ چیز ترسناکی توی تاریکی قایم نشده...؟
+آره چانیول؛ درست مثل تاریکی...
🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭
-خواهش میکنم تنبیهش نکن.. بذار بره...
+بس کن چانیول انقد ازش طرفداری نکن وگرنه تو رو به جاش تنبیه میکنم.
-تو خودت قول دادی هیچوقت کسی تنبیه نمیشه ددی.. خودت گفتی هیچوقت دعوام نمیکنی.
+آره چانیول.. و اون مال زمانی بود که بهترین دوست من، بیبی بوی منو همدست تبهکار خودش نکرده بود.
🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦
🍭کـاپـل: بـکـیـول🍨
🍭ژانـر: امگاورس(کت هایبرید)🍉ددی کینک🍉کیوت🍉زندگی روزمره🍉فلاف🍉اسمات
💕ممنون بابت کاور BlaeckButterfly@ عزیز💕
🍭یه فیک کیوت برای بالا آوردن اکلیل و رنگین کمون🍭
🍭با کاپل ژاذاب بـکـیـول🍭
🍭برای بکیول شیپرهایی که دنبال ددی هیون میگردن و فایرلایت هایی که یه بکهیون تاپ میخوان🍭
*• این داستان به ۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده •*
تمامی افراد باندcobraX متعجب بودند که بکهیون مهربون با اون لبخند درخشان چطور میتونه عضوی از یک باند تبهکار باشه!
هرچند شایعاتی بین افراد پخش شده بود که بکهیون معشوق Mr.X ،رییس بزرگ باند، هست.
♠️♥️♠️
~•You are the cure
and
sweetest poison to my heart•~
~• وانشات + فیک کامل •~
ژانر : اسمات-اکشن-رومنس
کاپل : چانبک
ریتینگ : [M](+15)
مترجم : Avina
نویسنده : alibyunbaek
♠️♥️♠️
📌بیون بکهیون،یکی از اعضای سازمانیه که مخفیانه در حال ساخت یه ویروس مرگباره...
اون ماموریت داره تا بره و به هر قیمتی که شده،پارک چانیول رو به این سازمان بیاره..
حتی اگه لازم باشه،باید اون رو بدزده!
📌نام:Rat poison | مرگ موش
📌ژانر:عاشقانه | جنایی | اکشن
📌کاپل:چانبک | کایسو | هونهان
📌دارای محدودیت سنی +18
📎_ تا حالا شده اشتیاقت برای مزه کردنِ بیشتر و بیشترِ چیزی اونقدر زیاد باشه که فراموش کنی از داشتنش لذت ببری؟🥀
📎اون که هیچوقت باکی از مردن نداشت....هیچوقت براش مهم نبود که توی ماموریتهاش کشته میشه یا نه.از نظر اون،زندگی اونقدر باارزش نبود که بخواد بخاطر از دست دادنش نگران باشه یا برای حفظش بجنگه!اون فقط روزهاش رو سپری میکرد...بدون اینکه حتی هدف خاصی داشته باشه!زنده مونده بود؟پس ادامه میداد...زمان مرگش رسیده بود؟پس میمرد...
این اعتقادی بود که بیون بکهیون همیشه توی سرش داشت!
📎 لبهاش رو آویزون کرد و دستش رو به حالت نوازش روی خشتک چان حرکت داد:نوچ نوچ نوچ..بیچاره..چرا اینهمه مدت بهش سخت گرفتی پارک؟!حداقل خودت میتونستی یه دستی به سرش بکشی..هوم؟
(سلام این فیک مال من نیست یکی از دوستای عزیزم نوشته. و از من خواسته ک اینجا آپش کنم.حالا توضیحات ایشون رو براتون میزارم. من خیلی دوست داشتم این فیک رو امیدوارم مورد علاقه شماهم باشه.)
این فیک تقریبا تخیلیه. ولی کاملا متفاوت از اون داستانای تخیلی که شما انتظارشو دارین. شاید در ابتدا براتون رابطه ها عجیب باشه ولی این ساخته ذهن منه و قوانین و قواعد برای محدود کردن رابطه ها کاملا با واقعیت فرق داره. این فیک محتوای اسمات ندارد.
هدف اصلیم حرف زدن راجع به احساسات بین اعضا و اکسوال هاس و گوش زد کردنای یه سری از واقعیات به خودمون. در عین حال میخوام مقداری از حال و هوای این روزارو به نمایش بذارم.
تا به حال تجربه ی نویسندگی نداشتم واسه همین احتمالا قلم خوبی ندارم ولی ازتون میخوام که با صبر و شکیبایی دنبالش کنید. انتقادپذیر هم هستم و اگه با لحن خوشایند ازم انتقاد کنید واقعا ازتون ممنون میشم. دلم میخواد ضعفامو بدونم و تو چپترهای بعدی رفعشون کنم.
راستی اگه سریال هتل دل لونا رو دیدید ملکه دقیقا همین مدلی لباس میپوشه. نمیگم قیافه ی آیو رو تجسم کنید فقط خیلی کاراکترا و فشنشون شبیه هم دیگه است.
ژانر: عاشقانه و اسمات
شخصيت ها : ليسا ، بكهيون ، پدر و مادر و خواهر بكهيون، مادر ليسا،
لطفاً بخونين و نظر هاتون رو بگيد🙏🏻
اين اولين داستانى كه دارم آپ ميكنم✨