Ziam
23 stories
دوپنجره by ishouka
ishouka
  • WpView
    Reads 14,544
  • WpVote
    Votes 3,286
  • WpPart
    Parts 12
[تمام شده] دستات خودت نیستن، اما جزئی از تو ان...
Irresistible by nari02_lp
nari02_lp
  • WpView
    Reads 42,828
  • WpVote
    Votes 4,872
  • WpPart
    Parts 39
[completed] حادثه های کوچیک... اتفاقات بزرگ... تغییرسرنوشت... یه دیدار ساده... یه اتاق با نور و در و دیوار سفید.... یه پرونده ی قتل... یا یه عشق ابدی.... اینا همش داستان زندگی من و توئه.... نمیدونم پایانش طناب دار دور گردنمه یا دستای گرم تو... ولی امیدوارم بفهمیش چون اگه تا ابد هم برا من نشی قلب من به نام تو خواهد موند...
mr.secret by Larry_hell
Larry_hell
  • WpView
    Reads 86,983
  • WpVote
    Votes 6,489
  • WpPart
    Parts 11
لوییس تاملینسون..پسری که درمورد افراد غریبه یکمی زیادی کنجکاوه!
•Λsian BOҰ• by iamvdepp
iamvdepp
  • WpView
    Reads 125,211
  • WpVote
    Votes 20,586
  • WpPart
    Parts 53
ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !
Same Ocean Eyes [L.S] by rojii_tommo
rojii_tommo
  • WpView
    Reads 128,214
  • WpVote
    Votes 19,433
  • WpPart
    Parts 86
_نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 359,245
  • WpVote
    Votes 59,368
  • WpPart
    Parts 79
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
•Fading• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 221,311
  • WpVote
    Votes 31,847
  • WpPart
    Parts 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
Feel Me by ziam_ir
ziam_ir
  • WpView
    Reads 171,380
  • WpVote
    Votes 15,588
  • WpPart
    Parts 55
@SAaraah__1995
relax  (ترجمه ) by elinah111
elinah111
  • WpView
    Reads 112,454
  • WpVote
    Votes 10,086
  • WpPart
    Parts 44
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه
•Amazing Sin• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 52,218
  • WpVote
    Votes 7,685
  • WpPart
    Parts 19
[Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در هر صورت عاشقم باشین." "این اصلا خوب نیست." نایل گفت و زین فقط ناله کرد. "جریان اینه که...من میدونم ما این قانونِ مسخرهٔ 'واکنشی به حرف‌های تیلور نشون نده' رو گذاشتیم.ولی اگه من بتونم از یه راه دیگه ازش انتقام بگیرم چی؟" لویی پرسید.اون منتظر جواب نموند،چون میدونست که دوستاش تا الان یاد گرفتن چاره‌ای به‌جز قبول کردن حرف‌های لویی و همکاری کردن باهاش رو ندارن. "اگه دوست‌پسرش رو بدزدم چی؟" یا،داستانِ لویی 'دزدِ دوست‌پسر' تاملینسون. °Persian translation°