Select All
  • Avi○r
    69.1K 7.8K 48

    وی، اون یک خدای طرد شده بود که برای رهایی از بند اسارتش با من پیمان بست و خدمتگزارم شد. اون استاد سحر و اهریمن دانشگاه اسمرالدو و یک ققنوس با بال های آتشین بود که قلبی نداشت و به گفته اطرافیانم "هزاران سال بود که بدون هیچ احساسی به راحتی زندگی میکرد"؛ وی، اون موجود شیطانی در جسم یک پسر جذاب با چشمانی گیرا، کسی بود که...

  • DÉJÀ VU
    19.7K 1.8K 12

    یادمه روزی یه نفر بهم گفت «این زندگی فقط یه خوابه! خوابی که خیلی زود ازش بیدار میشی و از تک تک لحظاتش فقط به عنوان یک دژاوو یاد میکنی!» 📔دژاوو