ATHAZAGORAPHOBIA || 전정국 ;: ↺
「 آتــازاگورافوبیـا 」 ❜❜ تار و پود خاطراتم را در هم زدم و در تابستان سرد به تن انداختم. اینجا نقطه نهایت ابتداست... ❝ © gukithvx
「 آتــازاگورافوبیـا 」 ❜❜ تار و پود خاطراتم را در هم زدم و در تابستان سرد به تن انداختم. اینجا نقطه نهایت ابتداست... ❝ © gukithvx
[completed] ميسون:متاسفم،ديگه نميتونم باهات حرف بزنم. ناشناس:چه اتفاقي افتاده؟اين خيلي غير منتظره بود. ميسون:من با يكي ديگه ام و راستش اونقدر ها هم ازت خوشم نمياد. ناشناس:اوه ميسون:فقط ديگه بهم تكست نده،باشه؟ ______________________________ اولين فيكشن فارسي جلنهالند:)
[ جهان بیمرز ] 💫این یه توهم نیست! این عوارض جانبی ناشی از مصرف مواد مخدرم نیست. این یه دنیای بدون مرزه.. و لوکی؛ خدای شرارت. کسی بود که این مرز ها رو درهم شکست•🔥 { چی میشه اگر شخصیتها با بازیگراشون روبرو بشن؟!}
This story is about me. I was talking to my mom and friends asking: if you were to die and be reborn into a fandom who would you be and what fandom? I chose to be part of Dipper and Mabel, I've always loved their bond and they had me wanting a twin too. So I said I'd be Macie pines. My names not Macie but I change...