Unread
76 stories
Fe [L.S] by florrasita
florrasita
  • WpView
    Reads 13,815
  • WpVote
    Votes 3,206
  • WpPart
    Parts 42
دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمونه ...!» •Completed
The Wedding Date [ Persian Translation ] by themaniro
themaniro
  • WpView
    Reads 56,973
  • WpVote
    Votes 10,544
  • WpPart
    Parts 33
• زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که مامانش انتخاب کرده به یه قرار بره. اون شب یه اتفاقی می افته. اتفاقی که باعث میشه لیام پین رو استخدام کنه تا به عنوان قرار در عروسی برادرش حضور داشته باشه. چیزی که در نهایت، تبدیل به بهترین تصمیمی میشه که تا حالا توی عمرش گرفته. • [ ترجمه فارسی ] [کمپلتد]
difficult rules[complete] by jazliva
jazliva
  • WpView
    Reads 80,760
  • WpVote
    Votes 9,135
  • WpPart
    Parts 69
همه چیز عوض شد زندگیم اخلاقم خودم زندگیت اخلاقت خودت
Travel To Love (Ziam) by Setareeh181
Setareeh181
  • WpView
    Reads 108,375
  • WpVote
    Votes 13,931
  • WpPart
    Parts 82
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره... خودش هم نمیدونه... ولی این میشه نقطه ی آغاز دوباره ای برای داستان زندگی اون...
𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 by emily_ofnewmoon
emily_ofnewmoon
  • WpView
    Reads 2,519
  • WpVote
    Votes 712
  • WpPart
    Parts 8
𝘭𝘢𝘳𝘳𝘺 𝘴𝘵𝘺𝘭𝘪𝘯𝘴𝘰𝘯 {کامل شده} خلاصه ی کتاب: هری توی تاریکیه و درد و استرس بخش جدا ناشدنی وجودشه. به خاطر گذشته‌اش مرتب دچار حمله عصبی میشه. این باطنشه. و هری یک بازرسِ پلیس وفادار به قانونه. لویی راهش خلاف جهت هریه. و این باطن و ظاهرشه، درست مثل آرامش و نوری که به تاریکیِ هری میده. برشی از کتاب: " ... و این یه حقیقته. اون آتیش بخش بزرگیش صرفَ مصدر "شدن"ئه. تنها شدن. بیمار شدن. عاشق شدن‌. دلتنگ شدن. خسته شدن. نابود شدن. همه چیز بوی درد میده و همه ی این فعل ها توی زندگی کوتاه هری صرف شدن. زندگی کوتاهی که هیچ لحظه ی طولانی دیگه‌ای نداشت که به هری برای فکر کردن و تردید کردن قرض بده..."
EMPTY NOTE by AsraAghaii
AsraAghaii
  • WpView
    Reads 31,472
  • WpVote
    Votes 6,176
  • WpPart
    Parts 10
غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.
Never Again [Ziam] by mahi_hs
mahi_hs
  • WpView
    Reads 257,058
  • WpVote
    Votes 27,762
  • WpPart
    Parts 73
- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه ؟ - نه دیگه از دستت نمیدم - اما نه ، هیچوقت دیگه .
Rental Father  L.S by story_1d_larry
story_1d_larry
  • WpView
    Reads 156,236
  • WpVote
    Votes 16,070
  • WpPart
    Parts 50
پول....پول....پول....همه چیز بر مبنای پول . شهرت، درمان، خوشبختی، آسایش، امنیت، رفتار، قضاوت، محبت، غم، شادی، کمک، صبر، عجله، چشم پوشی، خطا، درست، غلط..........و حتی........تحصیلات. پس میتونم این دو خطو توی نصف خط خلاصش کنم. زندگی بر مبنای پول.....آره اینم یه نوع زندگیه....زندگیهه که برای بدست آوردن پایش ( پول ) دست به کارایی میزنی که حتی خودتم فکرشو نمیتونی بکنی.
To the ends of the earth~L.S [Completed] by blueheartedme_
blueheartedme_
  • WpView
    Reads 62,456
  • WpVote
    Votes 7,973
  • WpPart
    Parts 21
"تا آخرِ دنیا دنبالم میکنی؟ اونجا جهانی وجود داره که فقط برای چشم های ما ساخته شده..." Persian translation