-توتیای دریایی اگه شکار یا بیمار نشه می‌تونه تا ابد زنده بمونه + پس اونا یجورایی... بینهایتن...؟ -هوم ...زندیگه بدون پایان. + اما اینکه تا همیشه ی همیشه تو سرما و تاریکی مطلق زندگی کنی... دردناکه -شاید واسه همینه که اجازه میدن آدما شکارشون کنن

Welcome to Night Vale🌊🌧️🌱 جمله های aesthetic عه کتابا🙂👐🏻✨ وقتی کتابارو میخونم بجای هایلایت کردن قسمتای مورد علاقم و توهین به حقوق کتاب ها،فقط اونا رو اینجا آپ میکنم ،باشد شما هم از هایلایت بی نیاز شوید✊🏻🤍😔 معمولا صفحه ی مربوطه رو ذکر میکنم مگر اینکه اون کوت رو خودم پیدا نکرده باشم و صفحشو ندونم:» Enjoy it 👐🏻💗🌙

Forced into an engagement with a man she doesn't love, Reyna must ignore her bond with her father's general in order to avoid a war and save her throne. ***** As the first female heir to one of the great Northern Kingdoms, Reyna panics when her claim to the throne is threatened by the discovery that her father's general is her soulbound partner. She forces herself to ignore their connection, determined to be more than a general's wife, only for her father to manipulate her into a political engagement with a man she could never love. So to forge her own path forward, keep her throne, and confront her feelings for the general who owns her heart, Reyna must find a way to refuse this arranged marriage without destroying her kingdom in the process. [[word count: 100,000-150,000 words]] ---------- Cover designed by Ren Tachibana

What would have happened if Finch didn't manage to commit suicide? Violet and Finch reconnect as they start to rebuild their lives after the near tragedy. ------------------- Warning: Suicide attempt scene. Short story, multi POV. Characters from 'All the Bright Places' by Jennifer Niven. Enjoy!

破镜重圆 (pò jìng chóng yuán) پو جینگ چونگ یوان معنی لفظی: بهم چسباندن قطعات آینه ای شکسته شده معنی اصطلاحی: بهم برگشتن زوجی که از هم جدا شدن یا طوری که دو نفر میتونن از هم جدا بشن و بزرگ شن، و بعد همدیگه رو پیدا کنن و دوباره کنار هم قرار بگیرن...

Yizhan Yizhan Yizhan Yizhan Yizhan And More Yizhan Oneshots From Happy Endings to Sad Endings

IT'S BEEN 5 YEARS NOW.... 'I was a simple guy who was loved by everyone. I was an easy going and cheerful person. I never let anyone control me. I did everything that was right . I fell ,I tried and I learnt but BEFORE YOU...' said Xiao Zhan while looking at the night sky. . . . WILL THE DESTINY LET THEM MEET AGAIN? What actually happened between them? Did they fell in love or it was just friendship? How did they met each other? Where's Yibo? Why ,BEFORE YOU? To know the answer of all these questions, read the fanfic and fall in love with the beauty of YiZhan. *MATURE CONTENT 🔞 *STARTED ON: 17/06/20⏳ *ENJOY & SUPPORT 💕 _______________YiZhan________________

An 18 year old girl is given a chance for a new life in the Goryeo Dynasty. Where does this opportunity take her?

─نام فیکشن: ࿐࿔🌼The Eternal Daffodil🌼࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: رمنس، امگاورس، اسمات، امپرگ ─نویسنده: @_RuiShi_ ─مترجم: Sebastian 🐾🍓 ─وضعیت: HIATUS ─شیائو ژان با چشم هایی مملوء از اشک گفت" نه سال آزگار عاشقت بودم، تمام این سالها، عاجزانه میخواستم تا بهم توجه کنی و مهم نیست چقدر تلاش کردم اما تو هیچوقت احساسمـو بهم برنگردوندی" وانگ ییبو با نیشخندی روی صورتش گفت"دقیقا! ترجیح میدم عشقمـو حروم چند تا سگ ولگرد خیابونـی کنم تا تو!" ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.

"کسی بهم تنه میزنه و از کنارم میگذره،میچرخم به عقب.باز هم مالفوی.نگاهی بهش می کنم و بی حوصله میگم:خدا رو شکر کورم شدی مالفوی. و دوباره میچرخم سمت پنجره ی قطار.مالفوی میاد جلو کنارم می ایسته و با لحنی که تمسخر از توش حس میشه میگه:حواست به حرفات باشه پاتح.من امسال دانش اموز ارشدم.فکر نکنم تا به حال کسی قبل از رسیدن به مدرسه باعث شده باشه گروهش امتیاز از دست بده،یه کاری نکن تو اولین نفری باشی که این رکورد رو میشکنه. سرم رو میچرخونم سمتش و میام حرفی بزنم که میچرخه و بی توجه بهم میره.با نگاه رفتنش رو دنبال می کنم و ابرویی از تعجب بالا میندازم.عجیبه که حرفش رو زد و رفت و صبر نکرد تا عصبانیتم رو ببینه." با منو دراری همراه باشید لاوز:*