تهیونگ عاشق دوست صمیمیش جونگکوک بود ولی یه اتفاق باعث میشه جونگکوک اونو مقصر مرگ خواهر دوقلوش بدونه و ازش متنفر بشه...
ژانر:عاشقانه❤️،روزمره🌱،کمی انگست🥀،اسمات
کاپل 👬:کوکوی،چانبک
← نیکولای
تمامشده. ✔️
تهی ونگی که عاشق سفرکردنه، بالأخره شرایط سفر به کشور مورد علاقهاش رو پیدا کرده و قراره چند روز دیگه پرواز کنه؛ درحالی که فرماندهی ارتش روسیه همون موقع داره خودش رو برای حمله به اوکراین آماده میکنه...
کاپل: کوکوی
ژانر: عاشقانه، درام، انگست، اس.مات، جنگ
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود.
همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد..
انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود!
این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد.
هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد
"کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون
گی است؟"
_______________________________
قسمتی از داستان:
×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن!
+ تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی
ولی من و ندید انتخاب کرد..
اونم نه برای یه وان نایت
برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!!
_______________________________
کاپل:ویکوک
ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات
وضعیت:درحال آپ
نوبسنده:@tiam_vkook
"من به افسانه ها باور دارم هیونگ ...
ببوسم بهت برمیگردم"
داستان پسری با تروماهای زیاد که تو پرورشگاه بزرگ شده و بعد 18 سالگیش برای اولین بار بیرون از محوطه قدم میگذاره ... تو این مسیر آدم هایی رو ملاقات میکنه که در عین صمیمی بودن راز های زیادی رو ازش پنهان میکنند
ژانر : معمایی / عاشقانه
وضعیت اپ : کامل شده
___ لیلیوم از کلیشه پیروی نمیکنه*
_ بهت گفتم من گی نیستم، انقدر سخته گورتو از توی تخت من گم کنی؟
جونگکوک عصبی سمتش غرش کرد.
_ فکر کردی برای من فرقی میکنه پرنس باشی یا هر کس دیگه ای، فعلا همسر منی؟
تهیونگ ترسیده بود.
گاهی اون چهره بامزه جونگکوک میتونه وحشت ناک تر از هر جنایتکاری به نظر برسه.
_ نزدیک تر بیای نگهبان رو صدا میزنم؛ برو عقب.
چشم های جونگکوک ریز شد و با پوزخندی لب زد:
_ اره زنگ بزن بگو ما اینجا کاندوم نداریم، ملکه خوشحال میشه پسرش دم به تله داده مگه نه؟!
_______
کیم تهیونگ وارث خانواده سلطنتی کره موهبت ملکه رو به ارث برده و میتونه باردار بشه ...اون حافظ نسل ولیعهد کشورشه و مجبوره با جئون جونگکوک ازدواج کنه 🔞
کاپل: kookv
پارت ها کوتاهه پس نگران تعدادش نباشید💜
_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟
+شما آروم باشین یه لحظه
_تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟
+تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش
_مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما دیوونهاین همتون دیوونهاین
در واقع اونی که دیوونه شده منم
کیم تهیونگ امگای ۲۰ ساله.
راستش این اتفاق خیلی غیر منتظره نبود بعد از اینکه بارها باهم خوابیده بودیم
منظورم از 'باهم' خودم و جئون جونگ کوک هستش
رابطه ما بخاطر خانواده هامون شروع شد و قرار بود به نفع هردو طرف باشه
ولی بعید میدونم این تصمیم به نفع کسی باشه
درست تر بگم تصمیمشون یه اشتباه محض بود!
تصمیمشون باعث ضرر جبران ناپذیری شد
اما این تصمیم بیشتر از همه به ضرر من شد...
چون عاشقش شدم!
میگفتن عشق بچگانه نمی تونه پایدار باشه و هوس زودگذره
ولی این دیگه چه جور عشقی بود که جئون تهیونگ بیخیالش نمیشد.
جانگکوکی که بعد از سه سال همسرش رو پیدا میکنه و با چیزا غیر منتظره رو به رو میشه...
[completed]
خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاعتش رو جمع کنه و مخالفت کنه. فقط میدونست که هرچقدر بیشتر مقاومت کنه، بیشتر توی این منجلاب فرو میره...
ژانر : ازدواج اجباری - عاشقانه - انگست - هپی اند
کاپل : ویکوک (تهکوک) - نامجین - یونمین
شروع : 1400.1.1
پایان : 1400.4.30
✨Best rankings✨
#1 Vkook
#1 BTS
#1 Farsi
#1 jungkook
#2 فارسی
#1 تهیونگ