Error - Final Vow
فصل سوم هفت پسر که مدت هاست به دنبال خوشبختی میگردن با دست های خود سرنوشتی میسازن که هرگز انتظارش رو نداشتن.
فصل سوم هفت پسر که مدت هاست به دنبال خوشبختی میگردن با دست های خود سرنوشتی میسازن که هرگز انتظارش رو نداشتن.
فصل دو ارور - پسر ها بعد تجربه برادری به برابری کشیده میشن و این احساس جاه طلبی باعث خرابی هایی میشه که...
هفت پسر ولگرد در شهر لس انجلس یک تیم تشکیل میدن تا به دنبال رویاهاشون برن . اما پا به دنیای خطرناکی میذارن که بهش تعلق ندارن.
" من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike
📌خلاصه: کای یه برادر دوقلو داره که مخفی نگهش میداره تا در برابر این دنیای ظالم که میتونه معصومیت برادرش رو خدشه دار کنه حفظش کنه. تنها کسی که حق داره اینکارو با برادرش بکنه خودشه.! فقط خودش... ولی کای نمیدونه که یه نفر دیگه چیزی که ماله اونه رو بدست میاره. 🖍️نکته: کای و جونگین دوقلوهای همسان هستن اما جونگین جثه ی کو...
همراه با دفترچه یاداشت یونگی که افکار و روان افسردش رو توش لقمه ای یادداشت میکنه پیش میریم و از ذهن یه فرد افسرده سر در میاریم. ×××بخاطر داشتن صحنه های خودکشی ممکنه برای همه ی گروه های سنی و سلیقه ها مناسب نباشه پس رعایت کنید... _________________________________________ ♧ fic: puppeteer ♤ couple: taegi ♢ genre: fluff...
اون مهربون بود... جذاب بود... انگاری توی چشمهاش هزارتا ستاره طلوع کرده بود و میتونست تمام شبهامو روشن کنه... حرفهاش شیرین بود و لبخنداش یه دنیای متفاوت... درست مثل تیکه ای از بهشت.... من انتخابی به جز عاشق شدن نداشتم....
🖤آسمان کبود🖤 [کامل شده] [فصل دوم فن فیکشن دریای سیاه] گفت: "بخاطر خودت از تو دست کشیدم،برای اینکه بیشتر آسیب نبینی!" مثل این می موند که تو دریا غرق بشم و آخرین تلاشهاش رو هم برای نجاتم دریغ کنه! چطور میشد بدون اون آسیب نبینم؟ انگار نمی دونست آینده ی آرزوهام به بودنش بنده! دست هامو در حین غرق شدن رها کرد تا آسیب نبی...
اقتباس های کاپلی بنگتن از انیمه هایی که دوست دارم. لطفا درخواست انیمه ی بخصوصی رو نکنید چون لیست خودم به حد کافی پره! ولی اگر لیستم خالی شد حتما می پرسم آیدی تلگرامم @ StoryTeller_mia
🔞🔞 کاپل : vmin ژانر : smut . hybrid . daddy kink .fluff خلاصه : جیمین یه هیبرید روباهه که زیبایی فریبنده اش اونو تبدیل به یه هیبرید خاص کرده به شدت خجالتیه و هر روز ارزو داره از اون پرورشگاه کوفتی هیبرید بیرون بیاد یکی به سرپرستی بگیردش تا اینکه یه روز یه شاگرد جدید به مدرسشون میاد که پدرش شاید کمی برای جیمین جذاب...
تهیونگ به جیمین قول میده. شبها میگذرن، روزها از راه میرسن. باد میوزه، قولها شکسته میشن و فصلها عوض میشن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو میتونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ میتونی برفها رو آب کنی؟ میتونی بهار رو صدا کنی؟ ...