وزغ و پیشی
11 stories
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,302,108
  • WpVote
    Votes 303,261
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
کلاغ باغ حسرت [ Z.M , L.S] by dorsamz
dorsamz
  • WpView
    Reads 5,705
  • WpVote
    Votes 1,173
  • WpPart
    Parts 5
زین عاشق یه پسر ساده به اسم لیامه و یه دوست صمیمی به اسم لویی داره، اما ماجرا از جایی شروع میشه که زین باید بره خدمت سربازی و چی میشه که ته رفاقت به خون ختم شه؟ فقط چهار پارت!!! 𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐢𝐬 𝐚 𝐟𝐚𝐧 𝐟𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐟𝐨𝐫 𝐚𝐥𝐥 "𝐋𝐢𝐥𝐨, 𝐙𝐨𝐮𝐢𝐬, 𝐙𝐢𝐚𝐦 𝐚𝐧𝐝 𝐋𝐚𝐫𝐫𝐲 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐞𝐫𝐬" اخطار ⚠️چاقو قمه خون⚠️ اخطار ⚠️ سم ⚠️ 𝐉𝐮𝐬𝐭 𝐅𝐨𝐫 𝐅𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐂𝐫𝐲
My Little Psychotic by REVEN-13
REVEN-13
  • WpView
    Reads 148,020
  • WpVote
    Votes 15,062
  • WpPart
    Parts 37
***تو کل زندگیش پوچ بوده،بی معنی بوده،یه عوضی بوده! اگه بخواد حساب کنه با چند تا دختر خوابیده و بدبختشون کرده،حساب از دستش در میره! حالش از رابطه با دخترا بهم میخوره ولی دیگه عادت کرده هرشب با یکی بخوابه! پدرش یه سرمایه دار خیلی بزرگه که میخواد پسر 20 سالشو یه کم عاقل کنه!چجوری؟به عنوان نماینده ی خودش تو یه بیمارستان روانی!! لویی حالش از اون جا بهم میخوره تا اینکه... اتفاقی به یه پسر بر میخوره! یه پسر 18 ساله با یه عالمه آرزو... پسری که لویی اسمشو میذاره《روانیه کوچولو》... صحنه های +18 زیاد داره! اگه نمیتونین من اون قسمتا هشدار میدم ردش کنین،اگه هم دوست دارین... here u GOOOOOOO!!!!!!! ^_____^ . . Instagram : @theropeholdtheanchor
Locker 17 by StylesRoyalty
StylesRoyalty
  • WpView
    Reads 31,630,822
  • WpVote
    Votes 935,148
  • WpPart
    Parts 161
"It's hard letting go. I'm finally at peace but it feels wrong." {Under going editing. It's being rewritten from the beginning, grammatical errors are being fixed. Should be completely edited and polished by December}
•Fading• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 220,792
  • WpVote
    Votes 31,821
  • WpPart
    Parts 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 630,308
  • WpVote
    Votes 88,636
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
His Hazza (mpreg)(persian translation) by _yamna_
_yamna_
  • WpView
    Reads 126,130
  • WpVote
    Votes 18,177
  • WpPart
    Parts 30
[Completed] " تو خیلی ریزه میزه و شکننده ای. من میخوام همونطور باهات رفتار کنم" لویی با یکی از فرهای هری بازی میکنه و لبخند میزنه " پسر پرفکت من. هزای من" " میگن تو مثل یه خدا راه میری. نمیتونن باور کنن من تو رو ضعیف کردم" .... لویی یه پانکه. معروف برای بی ادب و آزاردهنده بودن نسبت به همه. به استثناء هری استایلز.
Wolve [L.S] by gayswillwin
gayswillwin
  • WpView
    Reads 121,697
  • WpVote
    Votes 14,378
  • WpPart
    Parts 56
من آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش کم نمیارن اما چرا من تو اقیانوس چشماش سقوط کردم ؟ * این داستان توسط یاسی استایلینسون نوشته شده و امیدوارم لذت ببرید * *complete*
Strawberry Milk L.S. by blouneighborhood
blouneighborhood
  • WpView
    Reads 570,005
  • WpVote
    Votes 25,438
  • WpPart
    Parts 19
"So here's the thing," he starts. "I didn't mean what I said a few weeks ago to like, hurt your feelings or anything. If you like painting your nails, then you should do that, and not like, care if anyone else doesn't like it because their opinions shouldn't matter, you know?" Louis takes a breath, finally glancing over to see the boy wide-eyed and pink-cheeked. On a whim, he adds, "And like, I noticed you scraping it off and you haven't been wearing any and I think you should because that's what you like." or an au where harry paints his nails and drinks strawberry milk and is too nervous for it to be nothing and louis' just trying to figure out whats wrong with him. {Ao3 wankersville}
Strawberry Milk (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 114,295
  • WpVote
    Votes 12,776
  • WpPart
    Parts 24
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.