Hey stupid, i love you!
+ دوستت دارم! _ بخاطر سیب ترشهام؟ + اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم. 🍏 کاپل: کوکوی 🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف 🍏 وضعیت: تکمیل شده.
+ دوستت دارم! _ بخاطر سیب ترشهام؟ + اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم. 🍏 کاپل: کوکوی 🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف 🍏 وضعیت: تکمیل شده.
🔴 #Full 🔴 جونگکوک، پسری که برای هیچکس هنوز پیدا نیست که اژدهایی درون وجودش داره یا نه، کوچکترین پسر خاندان سلطنتی دایاست؛ سرزمینی که سالهاست نیمی از رنگ سرسبز خودش رو به سپیدی زمستان سپرده. حالا جونگکوک برای تشخیص هویت واقعی خودش، مجبوره ممنوعهترین قانون سلطنت دایا رو زیر پا بذاره و از مرز زمستانی عبور کنه؛ جای...
-ازت اطاعت میکنم- در دو ورژن کوکوی و ویکوک +بریم خونه.. -چرا بیبی؟ آلفا چند قدم نزدیک اومد و پشت تهیونگ ایستاد و سرش و تو گردن امگا برد و تیزی دندون نیشش و به گردن پسر کشید. دندونی که امگا آرزو داشت توی گردنش بره و مارکش کنه. -نمیخوای بقیه بدونن زیرخواب برادرتی؟ couple:kookv,vkook Genre: smut,oneshot,bdsm writer:cilli...
🔞 چی میشه اگه یک هیولای آدم خوار یک روزی عاشقه شکار دلبرش بشه؟ کاپل اصلی: kookv/vkook کاپل فرعی: سکرت ژانر: عاشقانه، اسمات، دارک، جنایی و... وضعیت فیک: کامل شده.
"Full" بعد از گذشت ده سال نفرت تنها چیزی بود که تهیونگ نسبت به عشق قدیمیش احساس می کرد. میخواست باهاش بازی کنه؛ به گریه بندازتش و زمانی که بیچاره و ناتوان شد اون رو به حال خودش رها کنه. اما حتی روحش هم خبر نداشت جونگکوک چقدر میتونه خطرناک باشه.
لبهای خیس مرد بوسهی آرومی روی گردنش نشوند و باعث شد تمامِ سیستم عصبی بدنش مختل بشه. چنگی به دستهای چفت شده دور کمرش زد و سعی کرد خودش رو آزاد کنه که با صدای آلفا از حرکت ایستاد. _تقلا نکن جونور، تا وقتی من نخوام نمیتونی از دستم خلاص بشی. . . . خلاصه: آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه...
[complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس میکنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و میتونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو رو به عنوان جفت خواهرم درنظر گرفته... من تو رو به هیچ کسی نمیدم ته...
➳ Paparazzi تمامشده. ✔️ جونگکوک یه آیدل معمولی و بیحاشیهست. چی میشه اگر مچ اون فن فضولش که همهجا بیاجازه ازش عکسبرداری میکنه رو بگیره؟ کاپل: کوکوی، نامگی ژانر: عاشقانه، کمدی، فلاف، درام
ᯊ Dollعـروسـک ؛ «_ وجب به وجب تنت رو، هر وجبش رو مثل یه دین جدا میپرستم؛ تو دین منی، تو خدای پرستیدنیِ منی، تو قلب منی، جگر گوشهی منی، یکییهدونهی منی، تو پسر منی، فقط من.» . . . | ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، رومنس، مافیا، امپرگ، انگست. کاپل؛ کوکوی.
[کامل شده] جونگکوک مجبور شده بود که با یه جادوگر معامله کنه و در ازای خواستهش، اولین بچهش رو به اون بده. ظاهرا جونگکوک معامله رو زیاد جدی نمیگرفت، اما توی کارِ اون جادوگر لجباز که پا پس کشیدن نبود! - هی، جونگکوک! بچه کجاست پس؟ نمیبینم هیچ تکونی به خودت بدی. - کدوم بچه، تهیونگ؟ من که هنوز امگا هم ندارم! 「Firstbor...
- خرس مهربون داره میره خونهاش؟ - آره آقا گرگه. دارم میرم تا از شرت خلاص شم. - اینجوری حرف زدن به نفعت تموم نمیشه بیبی. - سعی نکن منو بترسونی. - تو همینجوریشم ازم میترسی فندق کوچولو. - آره میترسم. خب که چی؟! - واقعا از من میترسی؟! - آره. - برای چی؟! - چون یه گرگی. genre: fluff, fantasy, romance, Smut, daddykink
همه چی عالی بود؛ حداقل از دیدگاه جونگکوک...شاید برای همین از لحظه ای که تهیونگ بهش گفت میخواد ترکش کنه تا وقتی که رفت و درب اتاق رو محکم کوبید، جونگکوک توی بهت ایستاده بود و بدون درک از اتفاقات افتاده سعی میکرد لرزش بدنش رو کنترل کنه. اره همه چی عالی بود، اما فقط تا قبل این داستان کثیف. ___________________________ "یع...
[Completed] "خیره به چشمای تخس تهیونگ که با اون خط چشم گربه ای انگار داشتند براش چاقوکشی می کردند عصبی لب زد: - این ازدواج اندازه مدارک مالکیتی که ازت دارم واقعیه کوچولو... اینچ به اینچت مال منه! سرشو نزدیک تر برد و درحالی که لب هاش موقع حرف زدن تقریبا لب های تهیونگ رو لمس می کردند غرید: - و این یعنی دست از پا خطا کن...
[Completed] جونگ کوک تمام عمرش دنبال جفتش می گشت ولی هیچ وقت انتظارشو نداشت وقتی پشت چراغ قرمز داخل ولووی قرمزش نشسته اون امگای لعنتی با کت و شلوار سفید عروسیش توی ماشین بپره و داد بزنه "گاز بده!" ______________ -[با فکی قفل شده به چشم های معذب پسر کوچیک تر خیره شد. - گذاشتی... مارکت کنه...؟ شمرده شمرده و با صدای سردی...
پایان یافته؛ جئون جونگکوک، دلال مواد؛ انتظارش رو نداشت وقتی وسط رستوران درحال کتکخوردن از طلبکارهاشه، سروکلهی جفتِ اتوکشیدهاش پیدا بشه و بدتر از اون... اون امگای آلفاطور جونگکوک رو به پشمش هم نگیره و بگه: - سروضعت رو نگاه، یقهی پیرهنت تا ناموس بازه، شلوارت از اون پارهپورههاست و قیافهات شبیه لاتهای پایینشهر...
[Completed] "- این موضوع به تو مربوط نیست جئون. بکش کنار. ارباب کیم با سردی گفت و قلب تهیونگ با وحشت توی سینه اش کوبید. اسلحه مشکی توی دست پدرش پر بود و تنها چیزی که بین اون و مرگ ایستاده بود جئون جونگ کوک بود. - اسلحه رو بزار کنار کیم. جونگ کوک با خونسردی گفت و این بار ارباب کیم با عصبانیت فریاد کشید: - بکش کنار عوض...
➳ I Want A Husband تمامشده. ✔️ «همهی امگاهای فامیل ازدواج کردن و فقط من موندم؛ این وسط گردنگیر دوستپسرم هم خرابه! من شوهر میخوام، دردم رو به کی بگم؟» تهیونگ احساس میکنه یه نفر طلسمش کرده، چون بختش بهطرز عجیبی بسته شده؛ و این درحالیه که خواستگار پولدار و خفنش رو بهخاطر دوستپسر گردننگیرش رد میکنه و بعداً به ش...
داستان یه امگایی که دلش می خواد تاپ بودن رو تجربه کنه، به نظرتون آلفاش اجازه میده یه امگا تاپش بشه؟...
ᯊ منفیِ شصتونه جئون جونگکوک آلفای میانسالیه که از زندگی یکنواخت و یکرنگش خسته شده؛ اما هیچ قصدی برای رابطه و ازدواج نداره. تنها چیزی که جونگکوک میخواد یه بچهست، بدون مادر یا پدر دومش! تهیونگ امگایی که برای رسیدن به رؤیاش و وضع مالی بدش، قبول میکنه تا تولهی جئون جونگکوک رو براش به دنیا بیاره. ژانر: امگاور...
_ فقط یک چیز میتونم بگم :) متاسفم عسلم _ زندگی همیشه پایدار نیست... زندگی تهیونگ همیشه پایدار بود اونم به روی خوبش.. خانواده پولدار و عالی و جفت جنتلمن و زیبا... اما وقتی خانواده شو از دست داد الفاش کنارش بود... اما...دقیقا پنج سال از زندگی مشترک شون گذشته بود و روزی که توله خودشو الفاشو به دنیا اورد زندگیش از پایدار...
خلاصه: بکهیون سکس تراپ بی تجربهایه که میخواد اولین بیمارش که یه پورن استار مریضه درمان کنه و اون کسی نیست به جز...پارک چانیول! نام: ببخشید چرا انقدر هاتی؟🔥 زوجها: چانـبک.سکـای.هونهـان.کـوکـوی.اونگنیـل(واناوان)🎇 ژانر: فلـاف.اسـمات🔞
_شانس آوردی آلفا، امگای قوی داری؛ با وجود شدت بالای ضربه، اما آسیب شدیدی بهش وارد نشده و مهمتر از همه اگه در حالت انسانی چنین آسیبی میدید درجا بچهاش رو از دست می داد؛ اما چون در حالت گرگینه... تهیونگ که تا اون لحظه با دقت به حرفهای ساحره گوش میداد با شنیدن قسمت دوم جمله، ابروهاش جمع شد و حرفهای ساحره رو قطع کرد...
•کامل شده• پاینده باد آیندهی زیبای ما؛ بالهاتون رو باز کنید و اوج بگیرید. به نام آینده، به نام میرای. •OTP↝ Kookv, Sope, Namjin •Author↝ Mark Mrakovich •Translators↝ kik, Echo •Genre↝ War, Omegaverse, Gore, Angst, Romance, Smut.
"سکه بندازیم؟" -هنوز که سکه ننداختیم! - انگار که خیلی هم فایده داره! الان دقیقا پنج هفتهست که فقط شیر میاد! - یااا... خب به من چه ربطی داره؟ احتمال یک دومه! - منم نگفتم به تو ربط داره... گفتم برای فردا، کونم رو سالم نیاز دارم. ژانر: روزمره/ فلاف/ ورس/ خانواده/وانشات
_ خیلی جرأت داری که به اینجا اومدی آلفای جوان. +من اومدم جفتم رو با خودم ببرم و این چیزی که نیست بتونین جلوش رو بگیرین پادشاه، حتی الههی ماه هم نمیتونه جلوی من رو بگیره. Couple: Vkook, Yoonmin Genre: Fantasy, Omegaverse, Historical, Royal, Smut Writer: Paeiz
زمانی فهمیدم یک گناهکارم که به امگا بودنم پیبردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانوادهم به گناهکار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش اونهایی که به اختیار خودشون یک آلفا متولد شدن بهم بگن که دقیقا کجای...
خلاصه: زیاد شنیدیم که میگند " تو دلیل زندگیمی" و ما میدونیم که این جمله حتی اگر هم از اعماق قلب باشه، باز یه اغراقه، نهایتش بعد اون، فقط یه چند ماهی مثل جهنم بگذره... نه؟! ولی این در مورد ققنوس ها متفاوته! جونگکوک واقعا و بی مبالغه میمیره، اگر تهیونگ نباشه... چون اون یه ققنوس فضاییه! "نمیدونم چند سال گذشت... ولی بالا...
خلاصه : جونگ کوک یه پسر گوشه گیر و تنهاست که توی یه جزیره زندگی میکنه. یه روز اتفاقی با یه پری دریایی که یه سازمان دنبالش بود، ملاقات میکنه و بعد از مدتی بهش علاقمند میشه ولی آیا دو انسان از دو دنیای متفاوت میتونن عاشق هم بمونن! قسمتی از فیک: من میخوام تو همین چند روزی که پیشمی عاشقی کنم ... _ بقیه ی عمرت میخوای چیکا...
خلاصه: دهه ی نود میلادی. بوی قهوه ی تلخ و کلاه های کج فرانسوی. پوستر تئاتر های شکسپیر در همه جای شهر. و پسری که توی اتاق واحدش در ساختمان هبیتیت مارسی نشسته و به عاشق بودن فکر میکنه... عشق به شوهر خواهرش که نوزده سال از خودش بزرگتره... آیا تهیونگ هم میتونست دل به عشق برادر زنش بده؟ کسی که از مارسی تا سئول رو طی کرد...
"آلفا در رو برام باز کن، خیلی درد دارم. چرا لباسهام رو درآوردی؟" "چون توی تمام سوراخهای لباست مواد پنهان کرده بودی، حسابی هم حرفهای شده بودی نه؟" جونگکوک با طعنه گفت و تهیونگ با بغض لب زد:"من و مسخره نکن." "بهخاطر خریتت نازت رو بکشم؟ بگم عزیزم عیبی نداره که اول گند زدی به زندگی خودت و بعد تمام احساسات لعنتی من و...