[Chanbaek]
پارک چانیول دانشمند معروف و بزرگی عه که حواسش به خودش نیست..به این که ممکنه بهش آسیب برسونن..هیچ وقت قبول نکرده که بادیگاردی داشته باشه!
حالا چی میشه اگه بیون بکهیون بیاد و با مهارت های بالا بشه بادیگارد چانیولی که ناراضیه؟
روح چانیول در عذابه... درد میکشه ولی بی صدا فریاد های اسیر شده رو آزاد میکنه...
باید کمکش کرد!
دنیای کوچیک دوتا پدر و دختر نوجوونشون!
کامل شده
☆☆☆☆
بکهیون که از دور تماشا کردن خانواده شیرینش با تمام جذابیتش نتونسته بود به خستگیش غلبه کنه سمت دیگه شین آه نشست. نگاهشو داد به یولش. هردوشون خوب میدونستن با خبر عوض کردن خونه و البته مدرسه دختر کوچولوشونو که زندگی اونقدرام بهش آسون نگرفته بود و حساس بارش آورده بود نگران کردن! و البته خوب هم میدونستن که اگه دلیل پشت جریان رو بفهمه قراره بدتر از این بی قراری کنه.
☆☆☆☆
روزمره، کمدی ، عاشقانه ، خانوادگی
کاپل هاشم:چانبک و یه کاپل کیوت یوری که خب شخصیتای خود داستانن!
[COMPLETED] "I'm Byun Baekhyun, what about you?"
Chanyeol stays quiet, making Baekhyun's lips form a thin line.
"Well then, hello stranger."
*
020617
#297 in Fanfiction :o :o
cc. firelightus
[COMPLETED] Nothing wrong will happen between two people that hate each other under the same roof, right?
highest: #44 in fanfiction.
#16 in baekhyun
#9 in chanbaek
#3 in slightangst
100116
cc. firelightus
عشق در میان جنگ ؟!...
میان بمب و باروت ؟
میان کلی ارتشی و آدم های استریت ؟
چیزه عجیبه اما عشق این حرفا حالیش نمیشه!
وقتی ب وجود میاد از بین بردنش کاملا نشدنیه...! شاید کمی فراموش بشه اونم کمی نه کلا ! شاید حتی بشه که خودت رو بزنی ب بی خیالی و بهش توجه نکنی ، انکارش کنی! اما هیچوقت فراموش نمیشه! هیچوقت از بین نمیره... مگر اینکه ضربه بخوری ازش... شکست بخوری و اون موقعس که تبدیل میشه ب نفرت...
و حالا بهتره بگیم امان از روزیی که این عشق ، تو این دوران و تو این زمان به وجود میاد...!
#Complete
#Sekai
#Chanbaek
#Vkook
#Mewgulf
#Krisho
@Sahar_assar
تمام شده ✅
Singing was Byun Baekhyun's passion; music was his dream, and nothing could stand between him and it. But what would happen to his personal life when he coincidentally met a certain sad fragile male in his practice room? And what would happen when their next meetings weren't so coincidental anymore?
#157 rank in sliceoflife July 6th 2018
چانیول هرگز فکر نمیکرد که موجودات خیالی ای که معمولا تو گوشی سهون باهاشون ملاقات میکرد واقعی باشن. چه برسه به اینکه یکیشون رو بخواد تو خونش نگه داره. اونم نه هر موجودی رو؛ یه فرشته که از بخت بدش بالهاش سیاهه و کل فرشته ها طردش کردن! ✨🧚♂️
🌎✨🌎✨🌎✨🌎✨🌎✨🌎✨🌎
کاپل های اصلی : چانبک، هونهان🌻💛
کاپل های فرعی : کایسو، سکرت💕😈
ژانر : فانتزی، رومنس، کمدی✨
به قلم : 🌸Wisteria
Started at : 4/5/2020
Finish : _
داستان این فیک در مورد بکهیون بدشانسیه که در اثر خوردن یک نوشیدنیِ طلسم شده دچار یک دردسر بزرگ میشه .
کاراکترهای این فیک در نقش خودشون و ع ضو گروه اکسو هستن .
اسمش از رو از روی اسم آلبوم یکی از گروههای مورد علاقه م وینر برداشتم و از اونجایی که شماره بکهیون هم چهاره فکر کردم بد نمیشه این عدد که در کره یک عدد نحس به شمار میره رو برای نشون دادن سرنوشت عجیب و غریب بکهیون استفاده کنم .
بعضی از صحنه های کمدی این فیک الهام گرفته شده اند ولی کلیت داستان از تخیلات ذهن سوراخ سوراخ خودم میباشد 😁
ژانر فیک هم امپرگه . لطفا با آگاهی از این موضوع و اگه این ژانر رو میپسندین، با سرنوشت یک شماره ی چهار بدشانس همراه بشین و فیک رو بخونینش💖