i__zahra's i did not Read List
30 historias
قبیلہ ھان وو⛩ por yas_exo_l_
قبیلہ ھان وو⛩
yas_exo_l_
  • LECTURAS 5,805
  • Votos 1,555
  • Partes 12
اسم فیک: قبیلہ ھان وو⛩ ۔ کاپل: کریسہو (اصلی) ھونہو (فرعی) ۔ ژانر: تاریخی ، رومنس ، اسمات ، امپرگ ، امگاورس ۔ وضعیت: پایان یافتہ ۔ خلاصہ: بعد از حملہ شاھزادہ چین بہ گوریو رئیس قبیلہ ھان وو فقط بہ یک شرط ارتشش رو در اختیار شاھزادہ جونمیون میزارہ تا جون خونوادشو نجات بدہ ، ازدواج شاھزادہ با اون ༺ ‌⃟❄ ‌⃟ Y开S
🍭Baby Long Legs🍭 por Drk_SuN
🍭Baby Long Legs🍭
Drk_SuN
  • LECTURAS 42,263
  • Votos 7,882
  • Partes 21
-تو بهم گفتی که یه حیوون نیستم، پس چرا منو آوردی دامپزشکی ددی؟ +تو یه حیوون نیستی چانیول.. اما گاهی وقتا نمیشه مردم رو توجیه کنی که چه چیزی درسته. -مثل وقتی که نمیتونم بفهمم هیچ چیز ترسناکی توی تاریکی قایم نشده...؟ +آره چانیول؛ درست مثل تاریکی... 🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭 -خواهش میکنم تنبیهش نکن.. بذار بره... +بس کن چانیول انقد ازش طرفداری نکن وگرنه تو رو به جاش تنبیه میکنم. -تو خودت قول دادی هیچوقت کسی تنبیه نمیشه ددی.. خودت گفتی هیچوقت دعوام نمیکنی. +آره چانیول.. و اون مال زمانی بود که بهترین دوست من، بیبی بوی منو همدست تبهکار خودش نکرده بود. 🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦🍦 🍭کـاپـل: بـکـیـول🍨 🍭ژانـر: امگاورس(کت هایبرید)🍉ددی کینک🍉کیوت🍉زندگی روزمره🍉فلاف🍉اسمات 💕ممنون بابت کاور BlaeckButterfly@ عزیز💕 🍭یه فیک کیوت برای بالا آوردن اکلیل و رنگین کمون🍭 🍭با کاپل ژاذاب بـکـیـول🍭 🍭برای بکیول شیپرهایی که دنبال ددی هیون میگردن و فایرلایت هایی که یه بکهیون تاپ میخوان🍭
AJJUSSI por diana_lza
AJJUSSI
diana_lza
  • LECTURAS 15,771
  • Votos 3,758
  • Partes 12
•خلاصه:پارک چانیول ۲۸ ساله تنها وارث شرکت سلین که بعد از گذروندن دوره ده ساله جواهر سازی حالا به کشورش بازگشته بود تا با جواهرات خودش انقلابی برای صنعت جواهرسازی باشه.موضوع از اونجایی شروع میشه که این بار بجای مدل زن،شرکت سلین قرار بود جواهرات رو روی بدن مردا به نمایش بزاره؛ولی این بدنی که الان جواهرات دست ساز خودش بدنش رو پوشونده بود، بدن همون پسری که وقتی رول اسکیت میره بالاتنه اش رو لخت میکنه و از سر لج بهش آجوشی میگه نبود؟ •ژانر:عاشقانه،روزمره،اسمات،ddlb •کاپل:چانبک این داستان درباره ادغام بالغی و جوانی دو مرده.لمس شدن دو روح؛یکی روح آزاد و دیگری روح زنجیر شده!
" Dilatin "[Uncomplete] por RayPer_Fic
" Dilatin "[Uncomplete]
RayPer_Fic
  • LECTURAS 15,437
  • Votos 3,319
  • Partes 28
•¬کاپل: چانبک •¬شخصیتها: کیم جونگین | اوه سهون | دو کیونگسو | لو هان | ژانگ ییشینگ | وو ییفان | کیم جونمیون •¬ژانر: عاشقانه | اکشن | جنایی | اسمات •¬خلاصه: بیون بکهیون رهبر یکی از بزرگترین باندهای مافیا آسیاست و گذشته مجهولش داخل یک مخدر به اسم دیلاتین حل شده. پارک چانیول یک داروساز تابع قوانین بود؛ قبل از اینکه برحسب اتفاق زندگی بکهیون بین دستهاش قرار بگیره و قلب چانیول تو مشت این مرد یخزدهست... ═ ∘♡༉∘ ═ #exist 🌿
▪⊰  ENEMY  ⊱▪ por Enemy_Sweet
▪⊰ ENEMY ⊱▪
Enemy_Sweet
  • LECTURAS 15,190
  • Votos 2,215
  • Partes 33
⊰ #ENEMY ⊱ ➼ genre : smut+18 , angst , romance ➼ couple : chanbaek , hunhan, sebaek 🌒 writer beat_pcy 🌒cover by beat_pcy به قلم بیت: اسم: بیون بکهیون سن :۲۷سال متولد :۱۹۹۷ ملیت: کره ای فارغ التحصیل: دانشگاه کالیفرنیا ساکن: در حال حاضر فرانسه ضریب هوشی : ۲۵۳ دارایی: ۱۰ تریلیون دلار شغل :سهام دار ۴۰ درصد از شرکت های :appl inc،microsoft corpeation،saudi aramco،aplhabet inc،amazon،JPMo4gan chase،Citigroup،ICBC،Walmart،Black rock،تجارت نفت و گاز ،قاچاق مواد مخدر،قاچاق دختر، صاحب کلاب مولن روژ و رکس کلاب،رییس خانواده Gambino فعالیت اصلی: تولید کننده تراشه های غیرقانونی جیپ توی ازمایشگاه هایی که به صورت مخفیانه توی فرانسه ساخته. تراژدی : به قتل رسیدن تمام اعضای خانوادش به دست خانواده ی گامبینو.ضربه خوردن از تنها عشق زندگیش (پارک چانیول). خصوصیات : رییس قدیمی ترین خانواده مافیایی که از پنج خانواده اصلی توی نیویورکه.روی سینش جای یک خط باریک از زخم چاقوییه، که توی گذشته خورده.یک قائده حاکم داره"از هیچکس هیچ چیز بعید نیست".هیچ اعتمادی توی ذهن و قلبش وجود نداره.معتقده هیچ آدمی جز خودش لایق زندگی کردن نیست.عاشق کشتن آدمای خیانتکار با چاقوییه که روز اعتراف عشق، از معشوقش (پارک چانیول)هدیه گرفته. وضعیت : پلیس FBI و اینترپل به دلیل قاچاق و جنایت هایی که انجام داده، ۷ سال دنبال سرنخین که بتونن د
~i just wanna die~ (Persian Translation)▪(Yoonseok) por sainayaoistuff
~i just wanna die~ (Persian Translation)▪(Yoonseok)
sainayaoistuff
  • LECTURAS 78,094
  • Votos 15,843
  • Partes 40
هوسوک ساعت ۳صبح یک پیام عجیب از یک ناشناس که میگه میخواد خودشو بکشه دریافت میکنه و سعی میکنه جلوشو بگیره...... Written by @arayofsunshine99
The END por suho_exo2345
The END
suho_exo2345
  • LECTURAS 128,308
  • Votos 28,501
  • Partes 150
فصل آخر از سری مجموعه im not ok و paper cuts دوستان تازه وارد توجه کنید به دلایلی واتپد پارت ها رو به هم ریخته آپ کرده از روی لیست میتونید به ترتیب شماره پارت ها مطالعه کنید این بوک شامل پارت یک تا صد و پنجاه هست
Forest ♧ HopeMin ♧ por Razi_Moon
Forest ♧ HopeMin ♧
Razi_Moon
  • LECTURAS 104,357
  • Votos 19,895
  • Partes 50
هوسوک خون آشامی که صد ها سال تنها زندگی کرده یک روز با یک ماشین تصادف کرده رو به رو میشه و به جای اینکه بزاره نوزادی که توی آغوش مادر مرده اش گریه میکرد مثل خانوادش بمیره اون رو به کلبه ی خودش میاره و بزرگش میکنه... ژانر: سوپرنچرال - درام - رمنس نویسنده: Razi and Moonlike کاپل: hopemin
papercuts por bluishstory
papercuts
bluishstory
  • LECTURAS 19,921
  • Votos 6,691
  • Partes 47
عشق اتفاق می افته. جونگین با تمام وجود بهش باور داشت و اصلا اهمیت نمیداد عاشق یه افسر پلیس شده در حالی که خودش هنوز دبیرستان رو هم تمام نکرده. افسر دو یه پلیس وظیفه شناس و محترمه که توی گروه تحقیقات و آمار مرکزی مشغول به کاره. عشق اتفاقه همونطور که مرگ.
swish swish i'm a witch por sisufiction
swish swish i'm a witch
sisufiction
  • LECTURAS 95,971
  • Votos 20,104
  • Partes 43
ژانر: رومنس، زندگی روزمره ، فلاف ،اسمات🔮🥇 کاپل : چانبک ، کایسو ، هونهان👬 🎃خلاصه : یه کشور ... یه شهر .... دو پسر .... زیر یه آسمون ... ولی توی دو محله کاملا متفاوت ‌. بکهیون پسر کوچکتر بیون یوجین ، رئیس یکی از بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری کره به اسم لاسیلیا ، تمام زندگیش رو توی ناز و نعمت زندگی کرده و از زندگی چیزی به جز چطوری خرج کردن پول ، مست کردن توی پارتی ها و ساختن بهونه های مختلف واسه فرار کردن از دانشگاه و تنبیه های پدرش نمیدونه . کیونگسو ، پسرِ بزرگ لی یونا ، تمام زندگیش جون کنده تا بدهی هایی که تنها یادگار پدر عوضیش بودن رو به طلبکار های همیشه بی اعصابشون پرداخت کنه و مراقب خانواده کوچیکش که شامل مادرش ، شیطان کوچولوی خانواده یعنی خواهرش و دایی بیکار معتادش میشه باشه . هیچ کدوم فکر نمیکردن وضع زندگیشون قراره تغییر کنه ؛ و دقیقا اینجاست که داستان ما شروع میشه ! پس یه جورایی میشه گفت همه چیز با یه قلب درد نه چندان کوچیک شروع شد .