ᥫ᭡Tender love
[تمام شده] "یجوری دیوونتم که تا حالا هیچ تيمارستانی چنین مجنونی به خودش ندیده و هیچ روانشناسی هم حاضر نیست گردنش بگیره هیون" چانیول زمزمه کرد و بکهیون حسش کرد... پروانهها یجوری خودشون و به در و دیوار شکمش میکوبیدن که انگار یکی اونجا یه آتیش بزرگ به پا کرده بود... سرش و کج کرد و دستش توی موهای فر و قهوهای پسر بالای...
Completed
Mature