🧜‍♀️🧜‍♀️🧜‍♀️🧜‍♀️
53 stories
Part of he[Z.M] by Spzolfax
Spzolfax
  • WpView
    Reads 30,965
  • WpVote
    Votes 5,328
  • WpPart
    Parts 54
زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه اما موفق نشد و اولین قطره‌ی اشک زمانی از چشم‌هاش پایین افتاد که زین با بی‌رحمی بازوش رو از دست اون بیرون کشید. -قولی در کار نبود؛ همه‌ش بازی بود. با عصبانیت غرید و روش رو از اون برگردوند. -برو سراغ زندگیت! گفت و با اخم راه اومده رو برگشت و این لیام بود که با اشک به جای خالی اون چشم دوخت و به صدای بلند اون تو ذهنش گوش سپرد -فراموش نکن احساس من به تو واقعی ترین چیز تو این بازیه! از نظر تو شکست چیه؟! از دست دادنِ کسی؟! زمین خوردن تو راه موفقیت؟! نمیدونم.. اما از نظرِ اون.. شکست تنها و تنها رفتنش بود.. همین! رفتنی که اتفاق افتاد نه تنها قلبِ اون رو.. بلکه قلب هر دوی اون ها رو اسیر خودش کرد و حالا.. اینجا.. دقیقا کنارِ میدانِ ساعت.. دیگه چشم های اون پسر نمیخندید و این.. عمق فاجعه بود! فاجعه ای که ناخواسته رخ داده بود و اون رو کشته بود.. اما باید پا پس می‌کشید؟ Start: 5 January 2020
Doctor wattpad  by _emptywhite_
_emptywhite_
  • WpView
    Reads 21,679
  • WpVote
    Votes 5,303
  • WpPart
    Parts 19
دکتر واتپد. حلال مشکلات واتپدی خواننده و نویسنده های عزیز. مشکلات خود را از جمله؛ گشادی در ووت دادن، گشادی در کامنت دادن و گشادی در نوشتن را به دست جراحان ما بسپارید. برای معاینه وقت بگیرید. لطفا در ساعات کاری مراجعه نمایید. مبلغ ویزیت: یک ووت با تشکر
You are for eternity  by romina_aqaee
romina_aqaee
  • WpView
    Reads 5,160
  • WpVote
    Votes 1,002
  • WpPart
    Parts 14
رویایی در سر دارم از جنس واقعیت واقعیتی از جنس تو تو یک خیال واهی تو یک حقیقت دست یافتنی تو همان رویایی هستی که در سر می پرورانم و اکنون روبرویم ایستاده ای. ‼️اسمات داره گایز ‼️
Sea's whisper [L.S | Z.M] by Namelessaa
Namelessaa
  • WpView
    Reads 196,105
  • WpVote
    Votes 44,506
  • WpPart
    Parts 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
Wrong Side Of Heaven (L.S . Z.M) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 10,898
  • WpVote
    Votes 1,631
  • WpPart
    Parts 41
در تاریکی و سردی وجودم ، باز هم دست هایم را به سمت تو برای نجات پیدا کردن از این مرداب مرگبار دراز خواهم کرد. و در آینده ای نه چندان دور این تو هستی که در تاریکی و سردی وجودت ، دست هایت را به سمت من دراز می کنی تا از باتلاق مرگبارت نجات پیدا کنی. و آن زمان من ، مانند تو نخواهم بود و دست رد به سینه ات نخواهم زد. در آن زمان من نجاتت خواهم داد و تو را در آغوش می گیرم و دربرابر تمام تاریکی های زندگی محافظت خواهم کرد. من منتظرت خواهم ماند ، تا زمانی که دوباره بتوانیم عاشق یکدیگر شویم ، این بار برای همیشه.
•Λsian BOҰ• by iamvdepp
iamvdepp
  • WpView
    Reads 125,230
  • WpVote
    Votes 20,586
  • WpPart
    Parts 53
ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !
Neighbours [Z.M] by thenelobell
thenelobell
  • WpView
    Reads 2,386
  • WpVote
    Votes 400
  • WpPart
    Parts 12
مردی عضلانی گوشه ی اتاقک نشسته بود و با چشم های آبی ترسناکش به زین خیره بود. زین با خودش فکر کرد که مثل قاتلا بهش نگاه می کنه. قاتل...این کلمه یاداور این شد که زین هم یه قاتله! ~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~ |Neighbours| Wr.Strawberyandcigaret Ziam Liam Top
Shsh!  by Nrgs_A
Nrgs_A
  • WpView
    Reads 55,916
  • WpVote
    Votes 7,411
  • WpPart
    Parts 48
هری فهمید اگر میخواد زنده بمونه باید بین لبای زین نفس بکشه! شکار معصومیت یک پرنس زیبا واقعا ستودنی بود! دست زین پایین رفت و هری لبشو محکم گاز گرفت ؛ کمربند اون حوله ی مزاحم رو از جاش کند.. دست مرد لای رونش حرکت کرد. حس میکرد ملافه های زیرش الانه که آتیش بگیرن! طولی نکشید که وجود ناگهانی زین رو تو خودش حس کرد! چنگ دردناکی به ملافه ها زد و پایین تنش از درد کمی بالا اومد! برای اینکه وارد پسر شه عمیق تر فشار اورد و جیغ هری ندا از موفق شدنش رو داد! لذتی اشتباهانه از پلکای خیسش تا بند بند انگشتاش رو به سر رفتن بود! قرار بود بعد از این چی بشه؟ صدای سرد مرد به پوست صافش شلاق زد " با طلوع آفتاب ویلا رو ترک میکنی! " نه...نه اون نمیتونست انقدر بی رحم باشه...
cause love is blind [ziam] by FaRezXx
FaRezXx
  • WpView
    Reads 22,512
  • WpVote
    Votes 360
  • WpPart
    Parts 20
برنامه ها چیده می شن تا به هم بریزن قانون ها نوشته می شن تا زیرپا گذاشته بشن قلب ها عاشق می شن تا بشکنن فکر کنم بهش می گن قانون زندگی... [ZIAM], little bit [larry] and [shiall]