Zombie ; Noren , DoTae
[ Romance, Time Travel, Angst , School Life ]
❞ خیلی وقته به خودم توی آینه نگاه نکردم ! میترسم نگاه کنم و با یه زامبی رو به رو شم ❝
بعد از گذشت شش سال از یک فاجعه انسانی که نسل بشر رو به مرز انقراض کشوند و بقاء اون هارو با چالش سختی روبرو کرد، گروهی از بازماندگانی که در تلاش برای زنده موندن، مجبور به کوچ شدن تا جای امنی روی زمین پیدا کنن، خودشون رو در آستانه تصمیم برای نجات جهان پیدا کردن...
فاجعه ای که از ژاپن سر بلند کرد و با گسترش احاطه اهریمن روی زمین، زندگی رو از انسان های بیشماری گرفت و شب رو به کابوسی تمام نشدنی بدل کرد.
لوکاس بعنوان رهبری که مسئولیت مراقبت و حفظ جون گروهی از مردمش رو به عهد داشت، مجبور بود اونها رو به چین، تنها سرزمین باقی مونده، برسونه...
درحالیکه زمان رو به اتمام بود، ایثار، اتحاد و اعتماد، تنها دست آویز اونها برای نجاتشون بود...
آیا انسانیت زندگی رو از چنگال اهریمن پس میگیره، یا ناچار به تسلیم میشه؟...
>> این کتاب نتیجه همکاری من و @winkey6104 هست. اولین کتاب مشترکمون. <<
" من باید برای اینکه تو پیدام کنی، گمت میکردم... "
🖇 ؛ جایی که جهیون یک شب با امگا ی معطر به لاوندر ـش ایستاده بود .
- ژانر: امگاورس ، رومنس ، اسمات ، درام
ּ 🔗 Persian translation
Written by ; v_primaleon
Translated by NCT fictions
🥇#1 in #jaeyong #ten #jungwoo #انسیتی
🥈#2 in #wayv #xiaojun #yangyang #تیونگ
🥉#3 in #taeyong #nctdream #yuta #jaemin #renjun
#4 in #jeno #jaehyun #nct127
#6 in nomin #haechan
#8 in #mark
#24 in #nct
یوتا پسر خانواده ی ثروتمند خانواده ی نا که زندگی کاملا معمولی داره! اما شبی می رسه که مثل همیشه نیست و با درخواست عجیب پدرش راجب جاسوسی از کمپانی رقیبشون مواجه می شه!
و در پاسخ به مخالفتش، از راز بزرگی پرده برداری می شه که یوتا رو مجبور به اطاعت از پدرش می کنه.
اما نقشه ها هیچوقت بی نقص اجرا نمی شن! هیچوقت!