All📃
44 histoires
Curse of the wolves  par ZeddyMayne
Curse of the wolves
ZeddyMayne
  • LECTURES 4,166
  • Votes 718
  • Parties 16
سایه‌ی شوم نفرینی که آسایش رو از مردم بی گناه گرفته، به دست منو تو برداشته می‌شه. منو تویی که یک نگاه کوتاه به همدیگه انداختیم بدون اینکه بدونیم سرنوشت مارو برای همدیگه انتخاب کرده. Ziam story, Liam top Werewolves Fantasy تمام شده-
he is the Princess (Thorki, Completed) par raha_fanfic
he is the Princess (Thorki, Completed)
raha_fanfic
  • LECTURES 7,980
  • Votes 1,234
  • Parties 25
حس میکرد که توی بهشت قرار داره. حتی اگه همین لحظه جونش رو میگرفتند، هیچ شکایتی نداشت. دوست داشت همه چیز همین جا تموم بشه. میان بازوهای پر قدرت پرنس و لبهای گرمش. مطمئن بود که نمیتونه دوری ای که قرار بود تجربه کنه رو تاب بیاره. از همون لحظه ی برخورد لبهاشون باهم، حس میکرد قلبش رو کامل از سینه در آورده و اون رو دو دستی تقدیم پرنسش کرده؛ و اگر می خواست ترکش کنه، باید با سینه ای خالی از قلب میرفت و میدونست که بعد از اون، هیچ فرقی با یک مرده نخواهد داشت. *** داستان راجع به پسریه که به اجبار و برای نجات وضعیت سرزمینش، مجبور میشه خودش رو به جای خواهر دوقلوش جا بزنه و مدت زمانی رو با پرنسی که قراره با خواهرش ازدواج کنه بگذرونه؛ اما همین اجبار زندگیش رو تغییر میده و عشق ممنوعه ای رو به قلبش راه میده.
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation) par larents_iranff
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation)
larents_iranff
  • LECTURES 161,817
  • Votes 16,334
  • Parties 18
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.
Mated By Accident par itstilliswhatitis
Mated By Accident
itstilliswhatitis
  • LECTURES 142,029
  • Votes 5,803
  • Parties 16
When it came to losing his virginity there were a couple of things Harry hadn't foreseen. 1. That he would be a really late bloomer and go into heat in the middle of a school day. At age sixteen he had accepted that he was a beta. Apparently not! 2. That he would stumble his way down to the basement and run into the school's most popular boy, Louis Tomlinson. 3. That his heat would trigger the Alphas rut. 4. That he would have awesome sex with that said Alpha. 5. That they would accidentally mate. Well, sometimes the worst-case scenarios turned out to be the best thing that ever happened to you at the end, but the road there would be long and difficult. Purely fictional. Smut warning!
Not Again? (L.S) par fatestylinson
Not Again? (L.S)
fatestylinson
  • LECTURES 43,107
  • Votes 8,101
  • Parties 31
هری به سمت لویی میره و دستهاش رو روی پهلوهای لویی میذاره. آرزو داشت میتونست لویی رو با نوک انگشتهاش بسوزونه همونجور که لویی با وجودش اونو میسوزوند. "دوباره نه،" هری وقتی تیشرت لویی رو بالا میده، تکرار میکنه. دستهای لویی بالا میاد وقتی که هری تیشرت رو از سرش رد میکنه، و بی‌توجه به سمت تخت لویی میندازتش. "من دوباره با تو نمیخوابم،" هری زمزمه میکنه. "حتما،" لویی میگه، لبهاش به گردن هری میچسبه که باعث میشه سرش رو کج کنه. "اگر تاثیری داره همینجور حرفت رو تکرار کن." هری ناخن‌هاش رو روی کمر لویی میکشه. "دوباره نه،" ناله میکنه. "این- این بار آخره." .یا. وقتی هری استایلز و لویی تاملینسون هم‌اتاقی هستند. اونا از همدیگه متنفرن. حداقل این چیزیه که خودشون فکر میکنن. Persian Translation The original story belongs to @aditistylinson
Bake-Neko par gray_koala
Bake-Neko
gray_koala
  • LECTURES 20,014
  • Votes 5,383
  • Parties 40
[completed] لیام فقط یه دانشجوی سال آخری تنها بود که سخت کار می‌کرد تا بتونه زندگیش رو جمع کنه، همه چیز عادی بود البته فقط تا قبل از راه دادن اون گربه به خونه اش. +زین؟ تو چطوری شکل آدم شدی؟ میدونی؟ لب و لوچه ی پسر آويزون شد. -نمیدونم که، ماما بهم نگفته بود منم میتونم عوض شم. +تو تنها نیستی؟ مامان داری؟ پسر با چشم هایی که اشک توشون حلقه زده بود، سرش رو تکون داد. +خب اون کجاست؟ قطره اشک کوچیکی از چشم پسر چکه کرد که باعث شد قلب لیام بلرزه. -اون نیست، زین بیدار شد...ماما نبود.
Just Hold On(completed) par eileenmonro
Just Hold On(completed)
eileenmonro
  • LECTURES 444,267
  • Votes 50,919
  • Parties 60
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
DO YOU HATE ME? [Zarry & Lilo] par sarahz_A
DO YOU HATE ME? [Zarry & Lilo]
sarahz_A
  • LECTURES 29,795
  • Votes 4,128
  • Parties 34
داستان ما شروع شده نمیدونیم قراره چی پیش بیاد نمیدونیم تهش چی میشه شاید تو شخصیت دوست داشتنی برای نویسنده ی داستان من نباشیو زود پاکت کنه، یا برعکس... من فقط از یه چیز مطمئنم این رابطه، نه به خواست من شروع شد نه به خواست تو... اما قراره به خواست منو تو تموم نشدنی باشه... Zarry💛💚 Lilo💙❤
Harmony par araset4
Harmony
araset4
  • LECTURES 2,195
  • Votes 388
  • Parties 13
من عاشق رنگ زردم :) و عاشق اینم که یه خواننده درباره زرد بخونه💛💛 I need somebody to love me yellow;)