Larry ❤︎.
87 stories
¦ βesTial €ity ¦ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 14,669
  • WpVote
    Votes 4,157
  • WpPart
    Parts 47
¦ Larry Stylinson Mystery Novel ¦ مستر دیر عزیز من از شما طلب بخشش دارم من نه قاتلم نه گناهکار و نه طعمه! من نه به شما, و نه به بستیآل سیتی تعلق ندارم! لطفا پوزش بنده رو بپذیرید و بنده رو به لندن برگردونید! خدمتگزار شما مستر بانی. هشدار:عزیزان این ففیک به دلیل کریپی بودن و شاید ترسناک بودن برای همه مناسب نیست! همچنین صحنه های خشن داره و خیلی نرم و لطیف نیست! ← ↓↑→ ← ↓↑→ ← ↓↑→ #1_larry #1_larrystylinson #1_Mystery #2_paranormal #2_teen #3_gaylove
Unbelievers (L.S) by MahlaStylinson
MahlaStylinson
  • WpView
    Reads 24,565
  • WpVote
    Votes 5,103
  • WpPart
    Parts 24
لویی داره اخرین سال از کالج رو میگذرونه و قصد داره امسال رو به بهترین شکل ممکن تموم کنه. ولی اون علاوه بر یه جفت کفش ورزشیش، ذهن پر از تیکه و طعنه ش و دوست صمیمی دلقکش، یه خانواده پیچیده، یه آینده نا معلوم و از همه بدتر یه دشمن فنا ناپذیر داره که زندگیش و جهنم کردن. البته اینکه یه جایی تبدیل به دشمن های 'با منفعت' بشن، توی برنامه ش نبود. یا جایی که لویی و هری به هیچ وجه دوست همدیگه نیستن، و فوتبال همه زندگی شونه. [ this is not my story. all the rights to -isthatyoularry- on ao3 ] Warnings : - smut
Despite the scars [L.S] by sepi1919
sepi1919
  • WpView
    Reads 7,815
  • WpVote
    Votes 1,210
  • WpPart
    Parts 15
(on going...) "فکر نمیکردم پدر با هرزه های ارزون خودش رو مشغول کنه" لویی مست و سرخوش قهقه زد. دختر توی بغلش چرخید و با دیدن هری قدمی بهش نزدیک شد. "شما پدر اچ هستین؟ من ایز..." صدای شلیک گلوله ی تفنگ هری توی گوشای لویی پیچید ولی اون بیخیال به جسد دختری که تا چند ثانیه پیش میخواست خودش رو به هری معرفی کنه، نگاه کرد. هری با تاسف به لویی نگاه کرد و برگشت توی اتاقش. لویی با سرخوشی دنبالش راه افتاد و بلند گفت " حالا که هرزه ی خوشگلمو کشتی نمیخوای خودت سرگرمم کنی؟" هری بلافاصله برگشت و فاصلش رو با لویی صفر کرد. یقه ی لویی رو گرفت و لباش رو با دلتنگی به لبای پدر چسبوند. بالاخره وقتش بود، بعداز 7سال... ... من نمیگم این بوک حاوی محتوای ترسناک و خشنِ و برای همه مناسب نیست ولی این بوک مافیاییه و دارای محتوای ترسناک و خشنِ و مناسب همه نیست:) لری استایلینسون زیام مین #مافیایی #لری #زیام
Blood Bank [L.S] by onedirection_iran_
onedirection_iran_
  • WpView
    Reads 16,505
  • WpVote
    Votes 2,470
  • WpPart
    Parts 16
دنيايى كه خون آشام ها در اون حكومت ميكنند به بانك خون خوش اومديد ، پر از خون هاى تازه و درجه يك ! وان (one) يك بانكدار سخت كوشه كه تحت تاثير فرومن خون آشام ها قرار نميگيره يك روز ، ارباب هرى ، پسر ارباب درد براى بازرسى بانك مياد درحين گذارشى كه وان داشت به ارباب ميداد ، ارباب ؛ تمام مدت به اون زل زده بود و بعد ... اون رو تا دستشويى دنبال كرد و اتفاقى افتاد كه وان هيچوقت فكرشو هم نميكرد ، اتفاقى كه خيلى چيز هارو به دنبال داشت
Royal love by yeganehhhh
yeganehhhh
  • WpView
    Reads 20,806
  • WpVote
    Votes 2,008
  • WpPart
    Parts 8
خلاصه داستان: داستای توی زمان قدیم اتفاق میفته زمانی که شاهزاده لویی ازدواج میکنه اما همسرش پاسخگوی نیازهای جنسی اون نیست...پس تصمیم میگیره که نیازهاش رو با برده های جنسی دختر یا پسری که میگیره برطرف کنه و در این بین با پسر چشم سبزی به نام هری آشنا میشه...
A dancer in my heart [L.S] by bitazed_
bitazed_
  • WpView
    Reads 15,796
  • WpVote
    Votes 2,567
  • WpPart
    Parts 19
||complete|| اون یک رقصنده بود رقصنده ای که در قلبه من با روحه من میرقصید..♡
Curly Boy [L.S] by stylinmaynefan
stylinmaynefan
  • WpView
    Reads 2,195
  • WpVote
    Votes 365
  • WpPart
    Parts 15
عشق؛ واژه‌ی مبهمی که با وجود حفره‌های توخالیش خیلی ها با سادگی از کنارش رد می‌شن، واژه‌ی تلخی که به خاطر مزه‌ی دردآورش خیلی هارو از عرش آسمون‌ها به دره‌های عمیق پرتاب کرد، واژه‌ی هزارتویی که در عین سادگیش با پیچیدگی‌های پیچ در پیچش خیلی هارو توی خودش غرق کرد، واژه‌ی شیرینی که با شیرینی بیش از حدش دیوار‌های زندگی خیلی‌ها رو رنگی کرد؛اونم با مداد مشکی، و در عوض واژه‌ی غم انگیزی که با تلخی بیش از حدش دیوار های زندگی خیلی‌ها رو سیاه کرد اونم با مدادهای رنگی... و اما عشق برای پسر شونزده ساله معنی زیبایی رو می‌داد، زیبایی ای که با رنگ های سیاه و سفید زندگیش خواسته و ناخواسته رنگ آمیزی می‌شدن!
Little Man (L.S) by Mahi_tala
Mahi_tala
  • WpView
    Reads 72,123
  • WpVote
    Votes 7,442
  • WpPart
    Parts 39
یه خواب طولانی . . . و وقتی بیدار میشی همه چی عوض شده !!
My Little Psychotic by REVEN-13
REVEN-13
  • WpView
    Reads 148,020
  • WpVote
    Votes 15,062
  • WpPart
    Parts 37
***تو کل زندگیش پوچ بوده،بی معنی بوده،یه عوضی بوده! اگه بخواد حساب کنه با چند تا دختر خوابیده و بدبختشون کرده،حساب از دستش در میره! حالش از رابطه با دخترا بهم میخوره ولی دیگه عادت کرده هرشب با یکی بخوابه! پدرش یه سرمایه دار خیلی بزرگه که میخواد پسر 20 سالشو یه کم عاقل کنه!چجوری؟به عنوان نماینده ی خودش تو یه بیمارستان روانی!! لویی حالش از اون جا بهم میخوره تا اینکه... اتفاقی به یه پسر بر میخوره! یه پسر 18 ساله با یه عالمه آرزو... پسری که لویی اسمشو میذاره《روانیه کوچولو》... صحنه های +18 زیاد داره! اگه نمیتونین من اون قسمتا هشدار میدم ردش کنین،اگه هم دوست دارین... here u GOOOOOOO!!!!!!! ^_____^ . . Instagram : @theropeholdtheanchor
○DeMiurGe◎ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 74,706
  • WpVote
    Votes 15,501
  • WpPart
    Parts 58
+Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++×+×+×+× #1_future #1_larrystylinson #1_harrybottom #1_ziammayne #1_science #3_gaylove