Mahyarezaei's Reading List
8 stories
Absolute Contrast 🍷 by negaraika
negaraika
  • WpView
    Reads 10,610
  • WpVote
    Votes 1,511
  • WpPart
    Parts 43
🍷کنتراست مطلق 《🩸 #absolute_contrast🍷 》 𝙎𝙐𝙈𝙈𝘼𝙍𝙔 > " شب از پس روشنایی تو بر نمی‌آید و تو از پس تاریکی خودت . تو از روز روشن تری یا از شب تاریک تر ؟ " پسری از جنس تاریکی با چهره ای مثل روز روشن اما پر از علامت سوال با گذشته ای مبهم ... و انتقام جوینده ای از جنس خشم و ساخته شده از نفرت ... و اما یک بازی ، بازی با سرنوشتی نامعلوم . آیا این بازی هدف یك زندگی رو به کل تغییر میده یا نتیجه ای جز تباهی در بر نخواهد داشت ؟ همه چیز بستگی به کنتراست مطلق داره! 𝙂𝙀𝙉𝙍𝙀𝙎 > رمنس _ انگست _ دارک _ اسمات 🔞 𝘾𝙊𝙐𝙋𝙇𝙀 > میوگالف 𝙐𝙋 𝙎𝙄𝙏𝙐𝘼𝙏𝙄𝙊𝙉 > جمعه 𝙒𝙍𝙄𝙏𝙀𝙍𝙎 > #Raika #Venus
❄vιnтer lØve❄ (Ver.Eunhae) by real_dark
real_dark
  • WpView
    Reads 2,705
  • WpVote
    Votes 630
  • WpPart
    Parts 32
Fiction: Winter Love couple: ایونهه،وونسونگ Genre: رومنس، انتقامی، اسمات ، فلاف NC+18 writer: shimmer Story is About: هیوکجه در پی انتقامی که فکر میکنه دونگهه لیاقتشو داره بهش نزدیک میشه دونگهه پسر بازیگوشی که تا حالا فقط به فکر وقت گذرونی با بهترین دوستش و تلاش برای رسیدن به عشقش بوده نمیتونه حضور یهوییه هیوک و به زندگیش قبول کنه و تمام تلاشش و میکنه تا ازش دور شه + همیشه جزیی از وجودت کثیف و هرزه باقی میمونه - اره ولی اینم کنار بقیه ی ویژگی هام دوست دارم... .
vampirestory by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 55,755
  • WpVote
    Votes 6,440
  • WpPart
    Parts 36
دین یه خون آشام قدرمنده که مدت زیادیه تبدیل شده و از همه فاصله گرفته, تا اینکه یه پسر تنها رو پیدا میکنه تا ازش تغذیه کنه... (براساس خاطرات خون آشام) ✅کامل شده
داستان های ترسناک کوتاه by mr_paradoxx
mr_paradoxx
  • WpView
    Reads 18,046
  • WpVote
    Votes 2,308
  • WpPart
    Parts 7
اگه معتاد آدرنالین هستین یا از ترشحش لذت میبرین.. اینجا میتونین محرکش رو پیدا کنید :) داستان های ترسناک کوتاه من ترجمه نیستن و نوشته ی خودمن. اگر داستانی ترجمه باشه حتما زیرشون قید میشه.
Fly 🔞 پرواز ✈ (completed) by marjani_fu
marjani_fu
  • WpView
    Reads 5,127
  • WpVote
    Votes 916
  • WpPart
    Parts 12
پرواز؛ جزیره ⃤✈️ سیاهی تنها چیزی بود که می‌دیدم. هنوزم تو گور خودم بودم. سرد و تاریک بدون هیچ هوایی. داشتم می‌مردم مگه نه؟ داشتم جون می‌کندم، تو گور خودم؛ گوری که عشقم با دستای خودش برام کنده بود و جسم و روحمو به آغوش خاک سپرده بود. "می‌تونم کاری کنم اونقدر به اوج برسی که حس پرواز بهت دست بده." ╝─────────────╚ 🥀ژانر: اسمات، عاشقانه، تخیلی، هیجان‌انگیز انگست 🌈تمام شده ✔ ☄تعداد چپتر: ۱۲ 🔞دارای محتوای بزرگسالانه ╝─────────────╚
Class A3 by Megasam_f_f
Megasam_f_f
  • WpView
    Reads 15,785
  • WpVote
    Votes 3,050
  • WpPart
    Parts 38
▫️مقدمه : درست لحظه ای که فکر می کنی نیازی به کسی و چیزی نداری و خودت کافی هستی ، عشق میاد سراغت و زندگیت رو وابسته به یه شخص می کنه :) .. 📌 وضعیت : پایان یافته