غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.

[COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟

Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !

" تو خیلی زیبایی، بیبی بوی. " | Ziam Mayne Fan-Fiction 2020 | Zayn Top | Completed

ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !

An exclusive excerpt from the first and only official book from ZAYN, available worldwide November 1st. Global superstar ZAYN shares a photographic journey of his life since leaving One Direction. ZAYN opens up with this collection of thoughts, inspiration, and never-before-seen personal photographs. After five years of massive success with One Direction, ZAYN launched his career as a solo artist with Mind of Mine, becoming one of the most successful artists in the world. Now, for the first time ever, ZAYN is going to tell and show all in this intimate and raw scrapbook of his life. Never-before-released photos give readers insight to ZAYN, no-holds-barred. Gorgeously designed with hundreds of full-color photographs and ZAYN's notes, drawings, song lyrics, and personal stories, the book captures ZAYN's most private moments and his candid feelings on fame, success, music, and life. The next chapter of ZAYN's evolution into global superstar, told by the artist who is living it. Pre-order ZAYN: http://zayn.at/book

تو پسرِ شیرینِ من توی روز های تلخم بودی من هم مردِ روشنِ تو توی روز های تاریکت

به پسر کوچولوش که سرش رو پایین انداخته و چشمای آبیش رو نمی‌تونست ببینه،سرش رو بالا آورد و بوسه‌ای روی پیشونیش گذاشت هری:باید پسرم بمونه اینجا لویی با اخم به سمت اونا میره و بعد از اینکه هری رو هول میده اخمی میکنه لویی:بعد از ۲۰ سال برگشتی با پسر احمقت که مثل عقب‌مونده‌ها می‌مونه و حتی نمی‌تونه حرف بزنه و می‌خوای بندازیش گردن من..

اون حتي جرعت نداشت به اون مرد نگاه كنه