(Release soon) نام داستان:(قاتل بی گناه) 🔪 تعداد پارت: نامشخص وضعیت: در حال آپ ✍🏻 ژانر: (عاشقانه ،معمایی، گی ) کاپل: ( ییژان) نویسنده:(pershia) روز های آپ: چهار شنبه ها °•°•°•°•°•°•°•° ⭐ برشی از داستان: - « منظورت چیه که یه قاتل به اینجا اومده» خانم وانگ سرش را تکان داد و ماجرا را برای پسرش اینطور تعریف کرد +« حدود دو سال پیش اینجا یه خونه ساخته شد ، برای معلمی که از شهر اومده بود. اون رو فرستاده بودن تا به بچه های دهکده درس بده و اینجا ساکن شد... همه چیز خوب بود و تقریباً همه از معلم جدید راضی بودن، اون خیلی محترم و خوش اخلاق بود ،و بی نهایت زیبا. درست مثل فرشته ها بود، انگاری که خدا اون رو از بهشت فرستاده بود زمین. باورت میشه حتی لبخند از روی لبش یه لحظه هم کنار نمی رفت!!!» اما بعدش...... با سکوت خانم وانگ ،ییبو که غرق در افکار و صحبت های مادرش شده بود سرش رو بلند کرد و با کنجکاوی گفت:«اما بعدش چی؟!» خانم وانگ کمی جا به جا شد و اینطور ادامه داد :« اما بعدش اون قتل های عجیب رخ داد. .... •°•°•°•°• همه جا صحبت از اون قاتلِ شیطانی و بی رحم بود.... اما آیا اون واقعاً قاتل بود؟! «خودتون به زودی متوجه خواهید شد» ⭐ دوستان این اولین بوک من داخل واتپد هست، میشه لطفاً ازش حمایت کنید و اگه مشکل با کم و کاستی داره من رو در بهبود داس

⸻ 🎬 برداشت آخر بعد از سال‌ها دوری، دو بازیگری که روزی با یک سریال نامشان در کنار هم جاودانه شد، دوباره مقابل دوربین می‌ایستند. اما این بار نه تنها نقش‌هایشان تغییر کرده، بلکه خودِ آن‌ها هم دیگر همان آدم‌های گذشته نیستند. روی صحنه باید غریبه باشند، اما پشت صحنه چه کسی می‌تواند به قلبش فرمان سکوت بدهد؟ آیا این برداشت، آخرینشان خواهد بود یا شروعی تازه؟ ✏️داستانی عاشقانه 👬با همراهی شیائو ژان و وانگ ییبو عزیزجان

📌وضعیت: پایان یافته 📚♥️ ⏳آغاز: ۲۸ فوریه ۲۰۲۳ ⌛پایان: ۱ مارس ۲۰۲۳ ⏰بازنویسی: --- و من گاهى نه صورتت، نه چشمانت! كه دلم می‌خواهد، صدايت را ببينم... 👤#ناظم_حكمت 🥀🥀🥀 وی‌یانگ نویسنده‌‌ای با اختلال شنیداری و گفتاری که به خاطر مرگ خانواده‌اش مجبور به بازگشت به عمارت‌بزرگی که جز او ساکنی ندارد می‌شود، غافل از قاتل‌زنجیره‌ای ای که به قصد کشتن او در خانه به کمین نشسته... #S_M_H چندشات با من همراه شو... #ییبوتاپ #هپی‌اند

📌وضعیت: پایان یافته💜📚 I hate you but I love you... روزی که اسمش رو در لیست متهمان دید، همه‌چیز در وجودش فرو ریخت. کسی که روزی عشقش بود، حالا در لباس نارنجی زندان، متهم به قتل نشسته بود... شیائو ژان، وکیلی نابغه، مردی که همیشه قانون برایش مقدس بود- حالا متهم است به قتل یکی از موکلانش، ساموئل ال جکسون، ثروتمندی که نامش لرزه به جان شهر می‌انداخت. اما پشت این قتل، رازی نهفته است... رازی که تنها ژان و وانگ‌ییبو از آن خبر دارند. وقتی عشقِ کهنه دوباره مقابلت می‌نشیند، وقتی میان وظیفه و احساس، قانون و وجدان، گرفتار می‌مانی- دیگر هیچ بازجویی ساده‌ای وجود ندارد. او گفته بود: «اون مرد لیاقت زنده بودن رو نداشت.» اما چرا؟ و حالا وانگ‌ییبو باید بفهمد، قاتلِ معشوق سابقش است... یا قربانیِ سیستمی که حقیقت را پنهان کرده. یک عشق ممنوعه. یک جنایت رازآلود. و دو قلب که هنوز هم، میان نفرت و عشق، به هم گره خورده‌اند. #رمان_ازت_متنفرم_اما_عاشقتم یه سر بزن پشیمون نمیشی❤️ #ییبوتاپ #هپی‌اند #S_M_H

خلاصه داستان📜 داستان امگاورس، جانورنما، خون‌آشامها و گرگینه کمی متفاوت‌تر از همیشه... وانگ ییبو می‌خواهد از راز گذشته پرده بردارد اما هر چقدر که تلاش می‌کند همکار مرموزش به نحوی جلوی پایش سنگ می‌اندازد. اما ناگهان یک شب در جنگلی تاریک زمانی که او با موجودات وحشتناکی محاصره شده‌بود ناگهان پرده اسرار کنار می‌رود و ییبو متوجه می‌شود که جنس راز های همکار مرموزش با او یکی اما از نوع دیگری است... 𓂅 𔘓 𓂃𓈒 ✮کاپـل ‌‌❲ ییـجان،ورس| تهکوک ❳ ╮✮ژانـر ‌‌❲ امگاورس، جنایی، فانتزی ❳ ╮✮ نویسـنده ❲ 𝑆𝑡𝑎𝑟𝑑𝑢𝑠𝑡 ❳ تو چنلمون برای هر پارت نظر سنجی می‌ذاریم و پارت بعدی رو می‌نویسیم😁 @NanHai520Fic

کاپل :#ییجان,وانگ ییبو,شیائوجان!ژانر:رمنس,بی ال شیائوجان(تاپ)🔥هشدار این داستان دارای اسمات های بی ال🔞😈🤫 و مثبت18 است و عکسها و ادیتهای تصویری بی ال میباشد🔥#بی_ال #اسمات #رمنس#هپی_اندینگ 💎شیائوجان یه مدل معروف توی چین و شهرت جهانی داره،و وانگ ییبو یه پسر معمولی و شناگر که شغلش غریق نجاتی لب ساحل دریاست،این دو طی ماجرایی باهم آشنا میشند و کم کم روابط احساسی خاصی بین شون شکل میگیره که برای هردوشون جدیده... . وانگ ییبو:چیکار کردی که ناراحتم کردی بهش فکرکردی؟ شیائوجان:تو نمیخواستی رابطه مون از دوستی فراتر بره،ولی من دست خودم نیست عاشقت شدم،میفهمی؟خودمم نمیدونم این حس لعنتی چیه،ولی نمیتونم یک لحظه هم از فکرت بیرون بیام،هر لحظه که چشمامو میبیندم انگار پشت پلکهام فقط تویی،یه فرصت دیگه بهم بده یعنی هیچ حسی به من نداری؟

♥️ ستایش عشق 💚 ✿ کاپل : ییجان ✿ ژانر : عاشقانه ، درام ، برشی از زندگی ، هپی اند ✿ مولتی شات ✿ نویسنده : ZhaoYun ✿ توجه کنید که ستایش عشق در قالب یک فیک جداگانه ، ادامه مولتی شات آخرین دیدار خواهد بود وانگ ییبو دنسر مشهور و محبوب چین ، بعد از تصادف ناگهانی ، همه دارایی های زندگیش مثل شهرت ، محبوبیت ، شغلش ، دختری که دوستش داره و از همه مهمتر سلامتی پاهاش رو از دست میده. ییبو که دیگه نمیتونه پاهاش رو حس کنه ، تصمیم میگیره به جای شکایت ، شرطی برای رییس بیمارستان بذاره. پرستار شیائو که شب گذشته مسئول مراقبت از دنسر مشهور بوده ، شرط ییبو رو می‌پذیره اما غافل از اینکه خودش رو توی چه دردسر بزرگی انداخته ...ایا شرط ییبو میتونه عشقی به وجود بیاره یا حس نفرتش رو بیشتر میکنه؟ ...

داستان درمورد یه پسر ساده و تنهاست که یک دفعه مجبور می شه فردی زو تو زندگیش به عنوان عضو جدید بپذیره. یه‌ پسر بچه سرتق رو. کاپل ییجان ورس ۱۰ سال تفاوت سنی هپی

جان فرزند نامشروع تاجر و سرمایه‌دار بزرگی که برای اثبات خود دست به هرکاری می‌زند بی آنکه نگرانی‌ای بابت غرق شدن در باتلاق گناه داشته باشد. شیطانی در کالبد انسان روح پاکی که به تدریج از بین خواهد رفت. وانگ ییبو مرد مرموز و کم حرفی که ناگهان سر و کله‌اش در زندگی شیائو جان پیدا می‌شود. مردی با شایعه‌های بیشمار پشت سرش... "اون مرد یه همجنسگراعه" _____________________________________ _ من هیچ وقت نخواستم به اینی که الان هستم تبدیل بشم... + شاید نخواسته باشی ولی تلاشی هم برای فرار ازش نکردی . . . _ اگه می‌تونستم به عقب برگردم، هیچ وقت عاشقت نمی شدم... + اگه می‌تونستم برگردم عقب، محکم تر بغلت می کردم... _____________________________________ ژانر: تاریخی، عاشقانه، انگست، مافیایی کاپل: ییجان (ورس) نویسنده: آرگون

اشتباه... ظاهرا تنها کلمه برای تعریف احساس بین اون دو نفر بود.... ژانر: رومنس، bl, انگست، کمی تا قسمتی اسمات