my family
11 stories
پرسه در نیمه شب by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 101,167
  • WpVote
    Votes 10,892
  • WpPart
    Parts 33
بدن زخمی و خونی گائون که مقابل یوهان روی زمین افتاده و از درد به خودش می‌پیچید، صحنه‌ای بود که مرد تا آخر عمرش دیگه نمی‌خواست شاهدش باشه. اگه یکی از همین دعواها گائون رو برای همیشه ازش می‌گرفت... یوهان دستش رو دور کتف گائون حلقه کرد و بدنش رو درون آغوشش کشید. با صدای آروم و گرفته‌ای به حرف اومد: «اگه قراره مثل گذشته به خودت آسیب بزنی و به هیچی اهمیت ندی... پس حضورم توی زندگی چه معنی‌ای می‌ده...؟» ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ⋆⋅☆⋅⋆ ── ژانر: عاشقانه، بی‌ال، انگست، اسمات کاپل: کانگ یوهان و کیم گائون (فیک از سریال قاضی شیطان / the devil judge) نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ویراستار: ♧Fatemeh داستان فیکشن ربطی به سریال نداره و اگه سریال رو ندیدید، میتونید با خیال راحت بخونید.
یک عاشقانه تصادفی (فصل ۲) by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 16,603
  • WpVote
    Votes 2,835
  • WpPart
    Parts 45
«من طلاق می‌خوام!» این حرف جان درحالی‌که تازه یک ماه‌ و نیمه ازدواج کرده، واقعا از ذهن به دوره! مگر اینکه یه دلیل گنده پشتش داشته باشه... و معلومه که دلیلی وجود داشت! بابای وانگ ییبو که ناگهان از ناکجاآباد پیداش شده بود و می‌خواست پدرناتنیش باشه تا اون دوتا کفتر عاشق رو با انگ "برادر" به هم بچسبونه! وضعیت آپ: تمام شده نویسنده: ♧Fatemeh ویراستار: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ژانر: عاشقانه، روزمره، اسمات، فان تاریخ شروع: ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۰ جمعه
یک عاشقانه تصادفی by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 19,285
  • WpVote
    Votes 3,227
  • WpPart
    Parts 21
[کامل شده] «پس بیا با هم بدبخت بشیم آقای وانگ!» این حرف رو شیائو جانی زد که می‌خواست مالک جدید واحد ۸ بشه و جای ییبوی مشکل‌ساز رو توی اون مجتمع پر کنه. همون پسر موطلایی‌ای که آرامش همسایه‌ها رو نادیده می‌گرفت و ذره‌ای براش اهمیت نداشت. اما انگار دیگه دوره‌ی پادشاهیش سر اومده بود و باید فکری به‌حال آوارگیش می‌کرد! ولی وانگ ییبو تسلیم نشد و هیچ‌رقمه عقب‌نشینی نکرد، اما در برابر یک عشق تصادفی دیگه نتونست مقاومت کنه... و برنده‌ی این بازی، کسی بجز شیائو جان نبود! کاپل: ییجان (ورس) ژانر: کمدی، روزمره، عاشقانه، اسمات نویسنده: ♧Fatemeh ادیتور: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 تاریخ: ۷ بهمن ۱۴۰۱ جمعه ساعت: ۲:۵۴
گرداب گناه by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 157,571
  • WpVote
    Votes 16,387
  • WpPart
    Parts 28
من درون گرداب گناهی افتادم که عشق تو رو برام ممنوع می‌دونست... باید به خودم و قلبم می‌فهموندم که اجازه نداره تو رو بپرسته و به کسی که همسر داره، عشق بورزه. اما اون گرداب که بوی تو رو می‌داد، من رو داخل تاریکی خودش کشید و تبدیلم کرد به شیطانی که وجود تو رو می‌خواست... به هر قیمتی! ๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑ اسم: گرداب گناه ( فیک از کاپل سریال The Devil Judge ) کاپل: کانگ یوهان، کیم گائون ژانر: بی‌ال، رومنس، اسمات نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ویراستار: ♧Fatemeh ⛔️داستان فیک هیچ ربطی به سریالش نداره.
طلوع روشنایی by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 78,537
  • WpVote
    Votes 7,938
  • WpPart
    Parts 14
[پایان یافته] یوهان دستش رو پشت گردن گائون برد و سرش رو به جلو هول داد. لب‌هاش رو روی لب‌های گائون کوبید و باعث شد حرفش نیمه‌تموم بمونه. تماسی که میون لب‌هاشون رخ داد خیلی کوتاه و سطحی، اما پر از قدرت و سلطه‌گری بود. یوهان سرش رو عقب کشید و به چشم‌های گرد گائون خیره شد: «من نمی‌خوام به چیزی خاتمه بدم... اگه می‌خوای ازت فاصله بگیرم خودت باید انجامش بدی و دورم کنی.» اسم: طلوع روشنایی فیک از سریال: The Devil Judge / قاضی شیطان کاپل: کانگ یوهان و کیم گائون نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ویراستار: ♧Fatemeh های توی این بوک بخشی از سکانس‌های the devil judge یا همون قاضی شیطان رو بازسازی و مقداری چاشنی عشق توش ریختم. امیدوارم خوشتون بیاد💜
oneshut by kimlili_2004
kimlili_2004
  • WpView
    Reads 818
  • WpVote
    Votes 62
  • WpPart
    Parts 1
_اون عوضی فکر کرده کیه؟! یه ابرقهرمان با قدرتای ماوراطبیعی؟! +خب در واقع من یه موهبت دارم! با شنیدن صدا که از جایی پشته سرش میومد، با حرص و عصبانتی که نمیتونست کنترلش کنه به سمتش برگشت و فریاد کشید. _برام مهم نیست!! خودت رو به کشتن میدی! احمق! این خودکشیه!!! +قصد منم همینه... کاپل: سوکوکو(دازای×چویا) ژانر: فانتزی، فضای انیمه، اسمات امیدوارم از خوندنش لذت ببرید... اولین باریه که از این کاپل مینویسم... باهام مهربون باشید:)
kiss mark by me_master_momo
me_master_momo
  • WpView
    Reads 6,254
  • WpVote
    Votes 1,114
  • WpPart
    Parts 16
هیچوقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم.... به نظر من یه پیرزن مهربون که درواقع سادیسم هم داره اون بالا نشسته و وقتی ادما رو نگاه میکنه که چجور دارن سگ دو میزنن و تو خیلی مواقع درحال پیشرفت توی شغل و رشتشونن، یه سنگ پرت میکنه جلو پاشون تا با کله پرت شن توی بغل اون کسی که قراره مثل چی عاشقش بشن... بعضی از بدبختا با سر میخورن زمین چون اون نفر توی اون زمان افتادنشون اونجا نبوده ولی اون پیرزنه کصافت هی به سنگ انداختنش ادامه میده و کاری میکنه من، کیم تهیونگه بدبخت! با اینهمه سوابق کاری درخشانم که رد خور نداره و نمیخوام تعریف کنم ولی میتونم بگم تو کارم بهترینم عاشقه یه عوضیه مجرم به اسم جانگکوک بشم! و اگه فقط خبر داشتم سنگ های اون پیرزن لاشی قراره هی بزرگ و بزرگتر بشه........ ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• کاپل اصلی : ویکوک (ویکوک ایز لایف بچز حتی یه درصدم فک نکنید امکانه کوکوی شدن داشته باشه😂) کاپل های فرعی : (هنوز مشخص نشدن) ژانر : رمنس، جنایی، پلیسی، کمدی، معمایی، درام، اسمات