Supernatural313
📌وضعیت: درحال نوشتن...✒️🕯️🖤📚
⏳آغاز: ۲۶ نوامبر ۲۰۲۵
⌛پایان: ---
⏰بازنویسی: ---
⚠️ هشدار پیش از شروع
این داستان فقط یک قصه نیست؛ یک سفر احساسیست و دو فصل دارد.
فصل اول پایان شادی ندارد و آرامتان نمیگذارد-
قرار است قلبتان را بشکند و یادتان بیاورد که گاهی از دست دادن، بخشی از زندگی است.
اما اگر تا آخر بمانید...
فصل دوم درست وقتی میرسد که فکر میکنید دیگر توان ادامه ندارید-
و پایان خوبش مرهم تمام زخمهای فصل اول خواهد بود.
🕯️🕯️🕯️
فصل اول:
گاهی فرشتهها در آسمان نیستند.
گاهی میان ما قدم میزنند...
در ازدحام خیابانها، پشت سکوت شبها، میان آدمهایی که دوستشان داریم...
اما ما نمیشناسیمشان - چون بال ندارند.
نه هالهای دورشان هست، نه نور از چهرهاشان میتابد.
با اینحال...
گاهی یک چیز در وجودشان فریاد میزند که آنها از جنس این دنیا نیستند:
چشمهایی که پاکیشان را نمیشود پنهان کرد،
نگاهی که حتی تاریکی را نمیترساند،
لبخندی که انگار خودش التیام و آرامش است...
همینها کافیست تا بفهمیم...
او یک فرشته است.
و درست همینگونه بود -
درست او... یک فرشته بود.
شیائوژان، فرشتهی این داستان.
فرشتهای که میان آدمها زندگی میکرد...
و هیچکس نمیدانست قرار است سرنوشت چطور بالهایش را بشکند