Will Read
24 stories
ALEKTO [ziam] by mahi_hs
mahi_hs
  • WpView
    Reads 690,596
  • WpVote
    Votes 88,822
  • WpPart
    Parts 83
❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish To Be Alive One More Second To Breath His Hate ❗️]
The Girl in the Hoodie by SarcasticallyWitty
SarcasticallyWitty
  • WpView
    Reads 27,364,343
  • WpVote
    Votes 1,152,810
  • WpPart
    Parts 61
{FIRST BOOK IN 'THE GIRL IN THE HOODIE' SERIES} {2014-2018} A girl moved to California two years ago. No one knows what she looks like. All they know is that she wears a hoodie. *~*~*~* "HOLY SHIT, NOAH! WHY THE FUCK WOULD YOU LET THE TROLLEY GO?! COME BACK! OH MY FUCKING LIFE, FIZZY DRINKS UP AHEAD--" BANG FIZZ POP "...am I dead?" I'm suddenly grabbed by the back of my hoodie and pulled up from the ground and out of the mess of the opened bottles of fizzy which had exploded when the trolley and I crashed into them. My hands instantly go to my hood and I sigh in relief to find that it hadn't fallen off through all of that. I turn my head and look the the employee who's holding me, his face completely red and the vein in his neck throbbing. "Wassup, dude?" I smile sheepishly. *~* {HIGHEST RANKINGS: #1 in Funny #1 in Sad And #1 in Cancer apparently }
Ace by antoniawritess
antoniawritess
  • WpView
    Reads 203,765,355
  • WpVote
    Votes 4,795,371
  • WpPart
    Parts 100
[COMPLETE][EDITING] Ace Hernandez, the Mafia King, known as the Devil. Sofia Diaz, known as an angel. The two are arranged to be married, forced by their fathers, joining the two Mafia's. But Sofia eventually learns, even the devil was once an angel. Cover by @alluringathena *This book is more of a romance book than Mafia book and I hope you enjoyyy*
Stranger Love‌[Ziam Fanfiction] by Nazanin_0
Nazanin_0
  • WpView
    Reads 122,626
  • WpVote
    Votes 16,217
  • WpPart
    Parts 39
{completed} -من‌ از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمی‌ترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you Goodbye.
Wrong Side Of Heaven (L.S . Z.M) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 10,900
  • WpVote
    Votes 1,631
  • WpPart
    Parts 41
در تاریکی و سردی وجودم ، باز هم دست هایم را به سمت تو برای نجات پیدا کردن از این مرداب مرگبار دراز خواهم کرد. و در آینده ای نه چندان دور این تو هستی که در تاریکی و سردی وجودت ، دست هایت را به سمت من دراز می کنی تا از باتلاق مرگبارت نجات پیدا کنی. و آن زمان من ، مانند تو نخواهم بود و دست رد به سینه ات نخواهم زد. در آن زمان من نجاتت خواهم داد و تو را در آغوش می گیرم و دربرابر تمام تاریکی های زندگی محافظت خواهم کرد. من منتظرت خواهم ماند ، تا زمانی که دوباره بتوانیم عاشق یکدیگر شویم ، این بار برای همیشه.
far from love [Z.M]°•°[L.S] by sunLAYower
sunLAYower
  • WpView
    Reads 112,766
  • WpVote
    Votes 17,086
  • WpPart
    Parts 75
- الان موقعیتش رو داری اونو بکش، اون قابل بخشش نیست + من نمیکشم چون کشتن بلد نیستم... ولی زجر دادن؟ این چیزیه که بیشتر از نفس کشیدن یادش گرفتم الانم میخوام صدای فریادتو موقع شکستن استخونات بشنوم... این همون موقعیتیه که از دستش نمیدم ------------- ♡ ژانر : عاشقانه، درام ♡ کاپل : زیام، لری ♡ روزهای آپ : یکشنبه ها
Liar [L.S] by singupity
singupity
  • WpView
    Reads 57,236
  • WpVote
    Votes 6,992
  • WpPart
    Parts 33
اگر دروغ گفتنِ من ، به داشتنِ تو ختم ميشد ، من حاضر بودم زود تر از اينا اين دروغ رو فاش كنم !
sour apple [Z.M] by kimissleo
kimissleo
  • WpView
    Reads 152,882
  • WpVote
    Votes 23,874
  • WpPart
    Parts 129
[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم... بی وقفه دوستت دارم.... برگرد بیبی.... دیگه نتونستم ادامه بدم و تماس رو قطع کردم و بلافاصله گوشی رو خاموش کردم.... https://telegram.me/dar2delbot?start=send_175PA4J
EXPERIMENT (L.s) by story_1d_larry
story_1d_larry
  • WpView
    Reads 325,794
  • WpVote
    Votes 45,516
  • WpPart
    Parts 75
تنها گذاشتن فقط کاره یک انسان است.....اما من که انسان نیستم.....پس اینو تا آخرین روزی که نفس میکشی با خودت تکرار کن " من هیچ وقت تنهات نمیزارم". Finished✅✅ _________________ #experiment1#
EMPTY NOTE by AsraAghaii
AsraAghaii
  • WpView
    Reads 31,472
  • WpVote
    Votes 6,176
  • WpPart
    Parts 10
غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.