The Lost Marine || VKook Oneshot
بعد از اون شب، دیگه اون پسر رو ندیدم و این حقیقت داشت. من تنها بازماندهی اون کلبه متروکه بودم و قصه ما همونجا بین بوی زنگار و شن های سرد ساحل خاک شد. By: August
بعد از اون شب، دیگه اون پسر رو ندیدم و این حقیقت داشت. من تنها بازماندهی اون کلبه متروکه بودم و قصه ما همونجا بین بوی زنگار و شن های سرد ساحل خاک شد. By: August
[خوشحالی ] 💌 [ نویسنده] 💌 اندیشه [ خلاصه ] 💌 جئون جونگ کوک استادی که دو ترم تهیونگ رو توی درس زبان مشروط کرده، تهیونگ بخاطر رهایی از دست جونگ کوک همراه مادرش به سئول نقل مکان کرده اما توی ترم جدید دوباره جئون جونگ کوک رو توی دانشگاه جدیدش هم میبینه... [ کاپل ] 💌 کوکوی، یونمین [ ژانر ] 💌 رمنس، اسمات، طنز
(ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ) 《عشق 》 ▪گاهی باعث نفرت میشه ▪گاهی کورت میکنه ▪گاهی اونقدر قشنگه که حس میکنی تو خیال زندگی میکنی ▪گاهی انقدر شیرینه که دلت رو میزنه 《عشق، به اندازه زیباییش دردناکه》 عشقی که باعث میشه با وجود همه ی درد ها و غم ها ،با اینکه سخته ولی قوی بمونن و بجنگن ... Geɴre : Roмαɴce , Drαмα ,Aиgυšт, S.. Coυple : Kooĸv ❅...
(Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو...