Ziam❤z top.share💛
10 stories
Fuck it' i love you [Z.M] by bitazed_
bitazed_
  • WpView
    Reads 9,835
  • WpVote
    Votes 1,910
  • WpPart
    Parts 22
||complete|| "میتوان قطب را جهنم کرد پای دل از در میان باشد" همه چی از روز عروسی لیام شروع شد عروسی که فقط جسمن توی اون حضور داشت چون قلبو روحشو یه پسره اسیایی دزدیده بود
Golden |°•Ziam Mayne•°| by ToMmoMayne
ToMmoMayne
  • WpView
    Reads 47,888
  • WpVote
    Votes 9,104
  • WpPart
    Parts 24
اشتراک بین آدم‌ها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بی‌ربط یا مرموز اشتراک اون‌ها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
princess- "persian translation" by Nmayne
Nmayne
  • WpView
    Reads 22,056
  • WpVote
    Votes 2,837
  • WpPart
    Parts 21
-زین کنار گوشم زمزمه کرد:"ولی نگران نباش پرنسس، من هیچوقت تنهات نمیذارم. چون نابود کردن زندگیت زیادی برام سرگرم کننده‌ست." صداش تاریک و پر از نفرت بود‌...
Fire And Stone(Z.M) by youcancallmemrless
youcancallmemrless
  • WpView
    Reads 173,673
  • WpVote
    Votes 26,921
  • WpPart
    Parts 69
اون حتي جرعت نداشت به اون مرد نگاه كنه
Part of he[Z.M] by Spzolfax
Spzolfax
  • WpView
    Reads 30,968
  • WpVote
    Votes 5,328
  • WpPart
    Parts 54
زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه اما موفق نشد و اولین قطره‌ی اشک زمانی از چشم‌هاش پایین افتاد که زین با بی‌رحمی بازوش رو از دست اون بیرون کشید. -قولی در کار نبود؛ همه‌ش بازی بود. با عصبانیت غرید و روش رو از اون برگردوند. -برو سراغ زندگیت! گفت و با اخم راه اومده رو برگشت و این لیام بود که با اشک به جای خالی اون چشم دوخت و به صدای بلند اون تو ذهنش گوش سپرد -فراموش نکن احساس من به تو واقعی ترین چیز تو این بازیه! از نظر تو شکست چیه؟! از دست دادنِ کسی؟! زمین خوردن تو راه موفقیت؟! نمیدونم.. اما از نظرِ اون.. شکست تنها و تنها رفتنش بود.. همین! رفتنی که اتفاق افتاد نه تنها قلبِ اون رو.. بلکه قلب هر دوی اون ها رو اسیر خودش کرد و حالا.. اینجا.. دقیقا کنارِ میدانِ ساعت.. دیگه چشم های اون پسر نمیخندید و این.. عمق فاجعه بود! فاجعه ای که ناخواسته رخ داده بود و اون رو کشته بود.. اما باید پا پس می‌کشید؟ Start: 5 January 2020
endless Love[Z.M] by setareew
setareew
  • WpView
    Reads 28,837
  • WpVote
    Votes 3,846
  • WpPart
    Parts 37
عشق بی انتها، عشقی‌ که توی هر‌نقطه از اون دروغ جریان داره، عشق و دروغ؟ سازگار‌ نیستن... بالاخره یه جایی، تو یه نقطه، یکیشون اون یکی رو زمین میزنه و‌قطعا اونی که شکست میخوره "عشقه"
How love to me  by caramelllla
caramelllla
  • WpView
    Reads 1,531
  • WpVote
    Votes 133
  • WpPart
    Parts 7
درست توی یه اتاق توی یه بیمارستان گوشه ی لندن پسری بی جون در نهایت تاریکی نور سفیدی دیدو یه جفت چشم عسلی یه چهره ی آشنا یه لبخند زیبا و یه دست امن اونو برای همیشه برد تا پیش خودش باشه و کسی نمیدونست که این عشق تاابد پایداره
Roses And Mandala by Raha_Payne
Raha_Payne
  • WpView
    Reads 3,676
  • WpVote
    Votes 790
  • WpPart
    Parts 20
"Always lookin' out behind my fences Always felt isolated, oh-oh-oh I don't know why I was so defensive I'll find a way to let you in همیشه از پشت حصارها به بیرون نگاه میکنم همیشه حس کردم تنهام نمیدونم چرا اینقدر تدافعی بودم من یه راهی برای راه دادن تو پیدا میکنم"
forbiden love(ziam&Larry) by rahiliii
rahiliii
  • WpView
    Reads 13,962
  • WpVote
    Votes 2,173
  • WpPart
    Parts 25
لیام:تو منو دوست داری،منو ببین با غم به پسر روبه‌روش میگه و زین سر پایین افتادش رو بالا می‌گیره و به پسره شکسته‌ی روبه‌روش خیره میشه زین:تو فقط توهم زدی،من معذرت می‌خوام که باهات بد رفتار کردم،ما یک اشتباه بودیم قطره اشکی که از چشماش میافته رو با خشم پاک می‌کنه دست دراز شده‌ی زین به سمت دستش رو پس میزنه و با پاره کر ن بیلیط‌هایی که تو دستش بود اون رو تو دستای زین می‌کوبه ورژن زیام عشق ممنوع