Lu_cida's Reading List
90 stories
Mine | Persian Translation  (Vkook/Taekook - Werewolf) by Best_Of_Beth
Best_Of_Beth
  • WpView
    Reads 243,718
  • WpVote
    Votes 32,802
  • WpPart
    Parts 32
تهیونگ با دقت به جون دادن گرگی نگاه کرد که همراه با ضربان قلبش ، نفس هاش هم قطع شدن. سرش رو بالا گرفت و برای لحظه ای به ماه بالای سرش نگاه کرد . اون هم نوع خودش رو کشته بود ، اما خودش رو گناهکار نمیدونست ! اون گرگ عاری از هر معصومیتی، سزاوار مرگ بود . انگشتش رو به آرومی روی لبه ی تیز خنجرنقره ای که دستش بود کشید و وقتی دید چطور زخم انگشتش به سرعت ازبین رفت ، لبخند کمرنگی روی صورتش شکل گرفت . فلز تنها چیزی بود که بهش آسیبی نمیرسوند . تهیونگ در مقابل " فلز" آسیب ناپذیر بود . تهیونگ در مقابل " نقره " آسیب ناپذیر بود . ----- #Mine Wrriten By @softieparadise Translated By #beth ----- : متعــلق به من | نوشته شده توسط @softieparadise #Beth ترجمه از
ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed ) by setared
setared
  • WpView
    Reads 290,998
  • WpVote
    Votes 46,114
  • WpPart
    Parts 52
**کامل شده** تا حالا حس کردید کاش خیلی درگیر کسی یا چیزی که عاشقش هستید نمی شدید؟ کاش به دوست داشتنش از دور بسنده می کردید؟ تا حالا پیش اومده از تصمیمتون عمیقا پشیمون بشید؟ این ها دقیقا احساسات این روزهای جینه. جین از تصمیمی که سه سال پیش برای ازدواج گرفته، پشیمونه! خیلی پشیمون! ولی دقیقا زمانی که حس میکنه وقتشه که این گره ی پوسیده که سرنوشتشون رو به هم متصل کرده و زمانی با عشق، با نهایت اشتیاق و با دست های خودشون زدند رو برای همیشه باز کنه؛ سر و کله ی یه معجزه پیدا میشه! یه معجزه که از بین دست های پنج تا موجود کوچولو و دوست داشتنی قل میخوره وسط زندگیشون. معجزه ای که یه گره ی جدید به نام"پدر شدن" کنار گره پوسیده ی عشقشون میزنه و سرنوشتِ زوج ما رو باز هم به هم متصل نگه میداره! البته که با کمک دست های کوچولوی ناجی های کوچک. #1 in namjin #1 in jimin #1 in taehyung #1 in jin
Whore's Fortune by kimkadoo
kimkadoo
  • WpView
    Reads 3,544
  • WpVote
    Votes 669
  • WpPart
    Parts 11
▪Name: Whore's Fortune ▪Couple: Yoonkook ▪Writer: Kim ▪Update: Sundays ▪ Genre: War, romance, angst, smut ▪Summary: گل وحشی‌ای که از بدو تولد فرزندخوانده جنگ شد و هیروشیما رو با تقدیر یک هرزه، پشت سر رها کرد؛ از یک ژاپنی به یک کره‌ای تغییر هویت داد تا بخاطر شکوفه گیلاسی که مابین بمباران و دود و باروت گم شد، زنده بمونه. طالع فاحشه‌ای سامورایی تبار، سرباز عاشق فرمانده جئون، تن فروش VIP بوسان، گل‌سر شکسته‌ی روزهای نابودی، عضو اختصاصی K. L. O و یک سلحشور. +پیشونیم رو ببوس، بذار بهم ثابت بشه بوسه فقط برای لذت شهوت نیست. _وقتی این جنگ تموم بشه، میبرمت خونه. +وقتی این جنگ تموم بشه معلوم نیست زنده‌ایم یا مرده. همین الان منو ببر خونه.
Falling In The Darkness || Taehyung by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 1,833
  • WpVote
    Votes 247
  • WpPart
    Parts 19
کمپانی سرمازایی ای که روزی امید زندگی در آینده ی بهتر بود، تبدیل به گور دسته جمعی امیدواران به زندگی شده و تهیونگ با هویت جعلی و فکر سیاه انتقام در سرش، جایی قدم میزنه که نقطه ی آغاز قتل خانواده اش بوده. یک شب، اطلاعات مخفی کمپانی توسط فردی ناشناس در سرتاسر کشور منتشر میشه و اون برای افشاسازی تمام جنایات، مجبور به انتخاب بین دوراهی وجدان و انتقام میشه. چند هزار کیلومتر آنطرف تر Nick NP وارث کمپانی یتیم کره ای مقیم روسیه، جئون جونگ کوک، هویت واقعی و گذشته اش رو در میون کتاب های کتابخونه ی قدیمی پیدا میکنه و انتقام و آشوبی در پس انتقام دیگه شعله میکشه ژانر : درام، معمایی، جنایی، انگست ( سایان ) Cyan : نویسنده
Wrong Distance | Completed by callmeParvaz
callmeParvaz
  • WpView
    Reads 202,509
  • WpVote
    Votes 28,582
  • WpPart
    Parts 20
میگن بیمارهای روانی حد و مرز چیزیو تشخیص نمیدن و مرز بین عشق‌وتنفر فقط یه خط باریکه! ------------------------------- + دوستم نداری؟ از اولشم نداشتی نه؟ پس چرا باهام ازدواج کردی؟ داری انتقام چیو ازم میگیری؟ ------------------------------- توجه! بخش هایی از داستان حاوی سلف هارم میباشد. کاپل: ویکوک، یونمین ژانر: انگست، روانشناسی، رومنس، +18❌ [ورژن چانبک این فیک در چنل KarmanOffical به آپ رسیده.]
+18 more
7 Days Without Him [Yoonmin]~Completed by Moonellle
Moonellle
  • WpView
    Reads 12,353
  • WpVote
    Votes 2,487
  • WpPart
    Parts 8
٧ روز گذشت...٧ روز بدون گل و قهوه گذشت...٧ روز بدون اون گذشت...
Survivor  by Lucymay94
Lucymay94
  • WpView
    Reads 124,498
  • WpVote
    Votes 21,386
  • WpPart
    Parts 55
-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکار‌کنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده
Time; YoonMin | Per Translation by StoryTeller_Mia
StoryTeller_Mia
  • WpView
    Reads 62,017
  • WpVote
    Votes 12,715
  • WpPart
    Parts 38
زمان | Time خلاصه: پارک جیمین ناراحت و تنهاست؛ پارتنری که 15 سال باهم بودن، از نظر احساسی و فیزیکی بعد از سالها سواستفاده و سورفتار اون رو رها کرد و روش اثر بدی گذاشت و باعث شد توی تمام زندگی همچین احساس سنگینی داشته باشه. اون آرزو می کنه یه شانس دیگه برای برگشت به عقب داشته باشه و توی اون زمان که تو دبیرستان بودن؛ دیگه احساسات اون مرد رو نپذیره. یه تصادف، یه تغییر، یه شانس.. وقتی جیمین با یه ماشین تصادف میکنه و به سمت مرگش ته یه دریاچه ی یخ زده می بره جیمین میدونه که قرار بمیره اما با اینکه فقط 30 سالشه از این رفتنش خوشحاله. هرچند، مرگ نقشه دیگه ای برای این مرد داره. مرگ به جیمین پیشنهادی رو میده که همیشه می خواسته. یه شانس دوم. تنها نکته ای که وجود داره اینکه اون دوباره تو 30 سالگی، همین روزی که کشته شده؛ خواهد مرد اما تو این زمان به سن 15 سالگیش برمیگرده تا زندگیش رو دوباره شروع کنه. جیمین هم با اشتیاق و بدون توجه به عواقب این تصمیم قبول میکنه. چه اتفاقی میوفته وقتی همین قدم، تمام دنیاش رو تغییر بده. چه اتفاقی میوفته وقتی به خودش اجازه میده که با نوجوون پردردسر و تنهایی که سال ها قبل به خاطر ترس ازش کناره گرفته رو به روشه و اون رو بپذیره. چه اتفاقی میوفته اگه اون چیزی که قلبش این همه سال نداشته رو (عشق)،
I can see your true colors [Namjin]~Completed by Moonellle
Moonellle
  • WpView
    Reads 10,921
  • WpVote
    Votes 2,178
  • WpPart
    Parts 8
احساسات خاص و زيبان. ميگن كه بدون اونا زندگى بيرنگ ميشه. اگر يك روز زندگى واقعاً بى رنگ بشه و احساسات از دست برن، كسى ميتونه از اون همه رنگ خاكسترى نجات پيدا كنه؟ چه بلايى سر كسايى كه هنوز هم رنگ هايى توى وجودشون دارن مياد؟؟
Anathema | Namgi, KookJin by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 11,509
  • WpVote
    Votes 2,029
  • WpPart
    Parts 17
تو دنیایی که بدون ماسک اکسیژن نمیشه نفس کشید نامجون که موهای عجیبش رنگ فیروزه ای دارن ... یه روز پسری رو میبینه که بدون ماسک اکسیژن بهش زل زده... این داستان توی یک دنیای تخیلی و زمان تخیلی اتفاق می افته اما میشه گفت این زمان تخیلی، از زمان فعلی دنیای ما جلو تره. اگر براتون راحت تره، چیزی حدود 250 سال جلو تر از زمان حال خودمون تصورش کنید.