Vkook2🙂♥️
90 stories
prison by behnaz_lale
behnaz_lale
  • WpView
    Reads 29,942
  • WpVote
    Votes 2,610
  • WpPart
    Parts 6
جئون جونگ کوک یه کاراموز اشپزیه که انتخاب میشه تو زندان برای 6ماه کاراموزی کنه و خوب اونم راضی نیست اما برای اینکه بتونه اشپز یه رستوران خوب بشه مجبوره
Wrong crash by ehya1930
ehya1930
  • WpView
    Reads 15,607
  • WpVote
    Votes 1,354
  • WpPart
    Parts 11
📚 خلاصه : جانگ کوک یه پسر دبیرستانیه که به شدت روی معلم جایگزین مدرسشون پارک جیمین کراش میزنه و به خاطر این که اون کمتر از یک ماه دیگه توی مدرسست برای بدست اوردنش به معلمش پیشنهاد یک شب رابطه رو میده ، رابطه ای که کل زندگیش رو دستخوش تغییر میکنه و به سیاهی میکشونه. زندگی پر از انتخاب های مختلف انتخاب هایی که اگر تصمیم اشتباه بگیری تا اخرین لحظه عمر گریبانگیرت میشن ⏳ ⛔ اشتباهاتی که میتونن با یه گرمای آرامش بهش توی قلب و روح یه پسر بچه اون رو وسوسه کنن تا چیزی رو انتخاب کنه که روح و جسمش رو از بین میبره ، تا بزرگ ترین اشتباه زندگیش رو انجام بده و توی تباهی محبوس شه 🥀⛓ 🕯ژانر : اسمات ، BDSM , هیجان انگیز ، خشن ، دارک ، مدرسه ، اجتماعی ، روانشناسی ، تریسام و.‌‌.. 🔎کاپل : ویکوک ، مینکوک ( بقیه کاپل ها مخفی هستن ) یه داستان متفاوت که هر لحظه میتونه شوک کننده باشه 🌡💉 📖 این رمان قراره پر از اتفاقای مختلف و غیر قابل پیشبینی باشه که هر لحظه به وجد بیارتتون پر از حس خوب ، عشق ، ترس و درد و... 🕰 روز های آپلود : جمعه ها حتما بخونید و نظراتتون رو برام بنویسید 😊البته vote یادتون نره ⭐
𝑨𝑵𝑬𝑴𝑶𝑵𝑬|Taekook by LiLiislisa
LiLiislisa
  • WpView
    Reads 8,431
  • WpVote
    Votes 971
  • WpPart
    Parts 2
چند قدمی جلو برداشت و درست رو به روی پسر کوچک تر که روی صندلی نشسته بود زانو زد. با دست هاش پاهای جونگکوک رو به سمت خودش کشید و همونطور که بندِ بازِ کتونی هایِ اون پسر رو با دقت میبست زیر لب تکه ای از خاطرات گذشته رو زمزمه کرد: - جونگکوکِ من، همون پسر یک ساله ایه که وقتی انگشت های کوچیکش رو میگرفتم به زور باهام قدم برمیداشت تا راه رفتن رو یادبگیره. 𝑨𝑵𝑬𝑴𝑶𝑵𝑬 🌻 wr: @LiLinuxe Couple: Taekook Genre: Dram, Romantic
Red and black by opkred
opkred
  • WpView
    Reads 352
  • WpVote
    Votes 45
  • WpPart
    Parts 2
فن فیک:←سرخ و سیاه→ کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:سپ،نامجین،ویمین ژانر:درام،عاشقانه،رمنس،فلاف خلاصه=برداشت تو از ادم بد چیه؟ آدم خوب چطور؟ چی فکر میکنی تهیونگ آدم بدیه چون با ماشین به یه پسر 18 ساله زد و زندگی اون رو نابود کرد،یعنی اون بده؟ و جونگ کوکی که فدای یک شب مست شدن تهیونگ شد جونگ کوکی که الان نمیتونه راه بره چون تهیونگ با ماشین باهاش تصادف کرد،یعنی اون آدمه خوبیه؟ *** _ازم متنفری چون کاری کردم که خودم نمیخواستم چون یه اشتباه کردم و باعث شد تو فلج شی؟برای این ازم متنفری جونگ کوک؟ها؟ +من ازت متنفر نیستم کیم تهیونگ ولی چیزی که تو میخوای غیر ممکنه تو میخوای من ببخشمت من نمی تونم اینکارو بکنم میفهمی،تو زندگیمو سیاه کردی درست مثل یه رنگ سیاه روی برگه ی سفید زندگیم ریختی و کثیفش کردی _ولی تو مثل رنگ قرمز میمونی روی زندگی که ازش ناامید شده بودم ریختی و اونو پر از عشق و امید کردی +من شوخی نکردم،من جدی گفتم تهیونگ _منم شوخی نکردم کاملا جدیم زمان آپ:نامعلوم
Ice Wolf || TaeKook by Blind_Day
Blind_Day
  • WpView
    Reads 131,234
  • WpVote
    Votes 22,457
  • WpPart
    Parts 59
...Complete... ▪︎ خلاصه : عشق بین دو ورزشکار که در آستانه ی المپیک مشکلات فراوانی براشون رخ میده... یعنی جونگکوک بعد از اشتباه بزرگ تهیونگ میتونه اون رو ببخشه و به قلبش یه فرصت دوباره بده؟ شامل دو بخش: * Ice Wolf ---> بزرگ‌سالی تهکوک ** Baby Jeon ---> کودکی تهکوک •کاپل اصلی:ویکوک •کاپل فرعی:ویمین، یونمین، نامجین •ژانر:امگاورس، امپرگ، اسمات🔞، ورزشی، درام •تعداد قسمت ها : 49 •روز های آپ : تمام شده Start: 1399/9/25 2020/12/15 Finish: 1402/10/24 2024/01/14 ........ Best Ranking : #1 Taekook #1 Mpreg #1 Jimin #2 OmegaVerse
My Ajjussi 🥀 by Smutic
Smutic
  • WpView
    Reads 545,652
  • WpVote
    Votes 52,853
  • WpPart
    Parts 50
فیکشن آقای من🥀 ▪︎جونگکوک: "زیاده روی کن آجوشی من عاشق زیاده روی هاتم!"🐰 ▪︎تهیونگ: "تو یه سازی اسمتو میذارم کُ... از پایین مینوازمت از این بالا ملودیت رو استخراج کن!"🐯 •ممنوعه ای در دل #عشق و #خیانت 🤍↯ #MyAjjussi 🥀 - -Couple: TaeKOok 🌙 -Author: -Smutic🥀
𝕸𝖆𝖘𝖖𝖚𝖊𝖗𝖆𝖉𝖊ঔৣ by Nyxowy
Nyxowy
  • WpView
    Reads 587
  • WpVote
    Votes 89
  • WpPart
    Parts 1
دو پسر جوان در حالی که به زیبایی زیر باران می رقصیدند.. پاهای به ظرافت الماسشان میان باران به حرکت درامده بودند و صحنه دلنشین و زیبایی رو رقم زده بود. انگار هردو همگام با قطره های باران که روی زمین نواخته میشدند گام برمیداشتند و میرقصیدند.. آزاد .. جدا .. رها .. مثل قطره ها.. ❖︎ وانشات ❖︎ اسم: بالماسکه ❖︎کاپل اصلی: ویکوک ❖︎کاپل فرعی: نامجین ❖︎ژانر: غمگین، انگست، پایان خوش ❖︎نویسنده: Nyxowy [Completed]
𝑩𝒆 𝑺𝒆𝒍𝒇𝒊𝒔𝒉 𝑰𝒏 𝑳𝒐𝒗𝒆 •< 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 >•  [ 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 ] by vk_vita
vk_vita
  • WpView
    Reads 392,948
  • WpVote
    Votes 45,155
  • WpPart
    Parts 60
Be Selfish In Love •< Vkook >• [ Completed ] -تو دستمو گرفتی تو نجاتم دادی.. صادقانه دوستم داشتی و بهم محبت کردی و عشق دادی و من نمیدونم چجوری باید محبت هات رو جبران کنم.. چجوری باید تمام خوبی هات رو بهت برگردونم... -ʙʏ ᴍᴇ & @Moonlike_Rmy🍃🌙 -ᴛᴇʟᴇɢʀᴀᴍ ᴄʜ ᴜᴘ: ᴠ_ᴋᴏᴏᴋɪ _ @v_kookific🍃 -Cᴏᴠᴇʀ ʙʏ: @CallMeHistoria 💜 Start: 05/04/2019 End : 14/08/2019 #1 taekook #1 vkook #1 johnny #1 farsi #1 nct #1 gidle #1 بنگتن #1 تهکوک #1 جونگکوک #1 تهیونگ
Emmanuel | Taekook, Sope | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 157,205
  • WpVote
    Votes 27,867
  • WpPart
    Parts 49
خلاصه ی آیو: امانوئل(جونگکوک) رقاص و ساقی 24 ساله، اهل مکزیکه که تصمیم میگیره برای دیدن نامزدش یو جی‌ته که رئیس یکی از باندهای قاچاق مواد مخدره، به سئول بیاد. اما با اومدنش به این شهر از طریق هوسوک مشاور شخصی جی‌ته، متوجه میشه که نامزدش قصد جوش دادن معاملاتی رو با کیم تهیونگ، دلال و رابط پر سابقه ای که توی زندگیش برای برای اطرافیانش مثل یک راز بوده رو داره. چی میشه اگر این پسر مکزیکی تصمیم بگیره دور از چشم نامزدش به تهیونگ پیام بده و سعی کنه سر از کارش در بیاره؟! پیج نویسنده: @sylvie_fic Up: Sunday Couple: Vkook, Sope Genre: Dram, Romance, Crime, Smut 🔞🔥 Writer: Sylvie Editor: Noyan
Van Gogh was his god! • [Completed] by amaraaa_7
amaraaa_7
  • WpView
    Reads 95,233
  • WpVote
    Votes 15,771
  • WpPart
    Parts 45
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شهر پهن کرده بود، خیره شد: _من تفاله‌های باقی مونده از تنهایی‌های یک نقاش دیوانه‌م... حاصل مرگ بی‌رحمانه‌ش توی تنهایی... چطور میتونم بخندم یا اشک بریزم وقتی فراموش کردم که چطوری باید زندگی کنم؟ من همه چیز رو فراموش کردم، دوست داشتن رو، فکر کردن، نقاشی کردن و حتی فریاد زدن... خیلی وقته مردم... مرده‌ها که لبخند نمیزنن!