My Favorites (◍•ᴗ•◍)✧*。
7 stories
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉ�ʳˢ|• [vkookmin] by FictionaryNotes
🍷|ᴛʰʳᵉᵉ sᵗʳᵃⁿᵍᵉʳˢ|• [vkookmin]
FictionaryNotes
  • Reads 182,808
  • Votes 18,953
  • Parts 30
"جئون جانگکوک رقصنده اختصاصی بار رو دید و محو زیبایی اون شد ..." "چی میشد اگ این رابطه سه نفره میشد..." "چی میشد اگ همزمان دو نفر عاشق یک نفر میشدند..." ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ آهستگی سمت مبل حرکت کرد و شروع کرد به حرف زدن +چطوره اون ناله ها و رقصهایی که معشوقت روت انجام داده روی من تمرین کنی چطوره؟ چشمای کوکی گرد شد و نفساش به شمارش افتاد اون ازش چی میخواست ن نکنه ک... ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ "من بدنتو اونقدر غرق عشق میکنم تا کاملا مست بشی" +با شنیدن این جمله تمام بدنش لرزش خفیفی گرفت _برو به جهنم لعنتی من به معشوقم خیانت نمیکنممم +به نفعته زیرم باشی جئون وگرنه معشوقت زنده نمیمونه ᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥᪥ •نام⸙ ͎.: #ThreeStrangers •ژانر⸙ ͎.: ددی کینک/تریسام/اسمات/جنایی •کاپل⸙ ͎.: ویکوکمین •نویسنده⸙ ͎.: #سحر •رده سنی⸙ ͎.: +۲۱ #کامل
City Of Dead [Vkook AU] by Vantegod_
City Of Dead [Vkook AU]
Vantegod_
  • Reads 151,714
  • Votes 25,149
  • Parts 13
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
Dear hoseok by lolo_chan7
Dear hoseok
lolo_chan7
  • Reads 56,621
  • Votes 10,969
  • Parts 30
هوسوک عزیز... دوباره به خودم آسیب رسوندم متاسفم -یه ناشناس Sope♡ Yoongi and jhope :) 💌🍨 ~پایان یافته
the cute omega across the hall(completed) by PnyFanfic
the cute omega across the hall(completed)
PnyFanfic
  • Reads 39,170
  • Votes 8,107
  • Parts 8
🐾 چانیول یه آلفای تنها و بدون جفته! چطور میشه اگه یه روز یه امگای کیوت و تنها رو که از قضا حتی * مارک نداره * درحال جابه جایی به آپارتمان روبه روییش ببینه؟ 🐾 ژانر: فلاف-ولف🐾 رِیتینگ: [M](+15) کاپل:چانبک نویسنده : woodlandsparrow مترجم : Avina🐰
20 Ways To Die In Summer by maedeh1
20 Ways To Die In Summer
maedeh1
  • Reads 27,308
  • Votes 5,705
  • Parts 33
چند نکته رو قبل از خوندن بدونید. 1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست. 2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و از اونجایی که به سبک شرقی نوشته نشده داستان رو طوری نوشتم که تو کانادا اتفاق میفته. اینکه بیشتر شخصیت ها شرقی ان یکم تو ذوق میزنه اما سعی کنید با این چیزها کنار بیاید. من دارم فقط سعی می کنم افراد بیشتری رو از گروه ها توی داستان جا بدم تا تعداد بیشتری از خوندنش لذت ببرن. 3. داستان کاپلیه اما دختر پسری هم داره پس لطفا با خواهش برای به وقوع پیوستن اتصال بین کاپل هاتون به پی.وی حمله نفرمایید. کاپل های اکسو و بی تی اس داره. 4. میخوام جبران هیتر هایی باشید که نوشتن رو برای نویسنده ها تلخ میکنن و آرامش کسایی که یک قدم با از بین بردن خودشون، روحی یا جسمی فاصله دارن. دوستتون دارم. میا.
Last Keeper + Season 3 updating 🔰 by maedeh1
Last Keeper + Season 3 updating 🔰
maedeh1
  • Reads 89,091
  • Votes 18,203
  • Parts 109
خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که اونجا بمونم. بهتر بود از اون ساختمون بی روح که تقریبا 17 سال بهش می گفتم خونه می رفتم اون دو نفری که با عنوان پدر و مادر این چند سال بین دعواهاشون تلاش می کردن زندگی من رو هم کنترل کنن تنها می ذاشتم. از اونجا دور شدم بدون اینکه بخوام دوباره در این باره فکر کنم. بیرون از اونجا من آزاد بودم که که ایده هام رو به واقعیت تبدیل کنم برنده ی جایزه فیکشن سال در سال 95 توسط امپایر فیک
The pregnant lou(larry stylinson) by saba_stylinson
The pregnant lou(larry stylinson)
saba_stylinson
  • Reads 104,931
  • Votes 9,484
  • Parts 34
[ completed ] (لويى يه بچه مثبت به تمام معنا هستش) سلام اسم من لويى تاملينسون هستم حتى شک دارم که فاميليم اين باشه 18 سالمه و تا چند ماه پيش تو پرورشگاه لندن بودم ولى چون به سن قانونى رسيدم ديگه اونجا نموندم الان تو زير زمين ساختمونى که ٣ واحد بيشتر نداره زندگى و کار ميکنم و تغرييبا دو ساعت تا لندن فاصله داره حقوق زياد نميگيرم چون اين اين سه خانواده وضشون جالب نيست ولى من مشکلى ندارم چون يه جا براى خوابيدن دارم :) ...... (هرى يه منفى بين به تمام معناست زياد نميتونه سالم فکر کنه و زود عصبى ميشه) سلام اسمه من هرى استايلزه 20 سالمه پسره دور دونه مامان و بابام که يکى از ثروتمند ترين هاى لندنن که هرچى بخوام همون لحظه برام براوردش ميکنن ماشين ها ،خونه ها، خدمت کارايى که ٢۴ ساعته اطرافه منن ولى من از اين زندگى خسته که نه ولى يه جورايى تکرارى شده .