weiiying666's Reading List
5 stories
𝐕-𝟕𝟏𝟔  |  𝐎𝐧 𝐇𝐨𝐥𝐝 by withmorana
withmorana
  • WpView
    Reads 3,846
  • WpVote
    Votes 1,040
  • WpPart
    Parts 19
جسد زن رو که روی پهلوش روی زمین افتاده بود رو برگردوند و نگاهش روی گردنش چرخید دست های لرزونش رو جلو برد و زنجیری که از گردن زن آویزون بود رو گرفت و از زیر یقه ی لباسش بیرون کشید با دیدن آویز خونی گردنبند زن خون توی رگ هاش یخ بست و سر جاش خشکش زد. اون آویز رو بهتر از هر کس دیگه ای میشناخت و مطمئن بود که از اون آویز فقط یه دونه توی دنیا وجود داشت اما با وجود مدرکی که جلوی چشمش بود باز هم ذهنش نمیخواست باور کنه کسی که با اون وضعیت و جسم یخ زده و بی جونش روی زمین خوابیده بود همون زنی باشه که همیشه با لبخند گرم و مهربونش به زندگیش رنگ میپاشید و قرار بود به زودی باهاش ازدواج کنه چند ثانیه گذشت تا بلاخره تونست گرمای اشک هاش رو روی گونه هاش حس کنه.
What's the reason by SHIA_Eunoia
SHIA_Eunoia
  • WpView
    Reads 500
  • WpVote
    Votes 132
  • WpPart
    Parts 1
˓▾ 𝐅ICTION: What's the Reason ˓▾ 𝐆ENRE: Action - Romance - Smut ˓▾ 𝐀UTHOR: ꜱʜɪᴀ + فکر کردی نمیفهمم داری نادیدم میگیری؟ _ میفهمی توی چه موقعیتی هستیم؟ باید برای یک ماموریت مهم اماده شیم. من وقت ندارم + تا اون دلیل لعنت شده ای که به خاطرش باهام بهم زدی رو بهم نگی بیخیالت نمیشم _ همه چی تموم شده ژان و دلیلش رو هم همون موقع بهت گفتم + دروغ گفتی ییبو خودتم میدونی... هم من هم تو خوب میدونیم که این حس واقعیت نیست _ برو سرکارت ژان + ییبو _ این یک دستوره افسر شیائو!!
Beyond identity🖤(فراتر  از هویت🖤) by littleHosna
littleHosna
  • WpView
    Reads 3,635
  • WpVote
    Votes 1,164
  • WpPart
    Parts 27
🚫این داستان الهام گرفته شده از واقعیت است🚫 آسمان باید آبی باشد... خورشید برای همه باید زرد باشد.. دنیا این شکلیه!! پس.. کسی که کوررنگی داره..هیچ دنیایی نداره و یا..دنیای اون فرق داره؟! در یک مستند دیده بودم که روستایی آفریقایی وجود دارد که مردمانش همگی رنگ هارا جابه جا می بینند! مثلا درختانی بنفش.. دنیا برای لنز هرکس یک شکله؟! باید اینطور می بود...باید اینطور می شد..ولی.. دنیای من هیچوقت پذیرفته نشد!! مردم هیچوقت کسی مثل من را قبول نکردند..همه ی مردم اینکار رو نکردند حتی خانواده ام.. وقتی کسی از همان ابتدا کوررنگ باشد چطور میخواهی درمانش کنی؟! چه درمانی وجود دارد؟! چرا امید می دهی که دنیای من روزی عادی خواهد شد وقتی من..اهل مکانی دیگر هستم؟! 🌿کاپل : ییجان🌿
Dobi Bira by suzilv
suzilv
  • WpView
    Reads 3,317
  • WpVote
    Votes 980
  • WpPart
    Parts 33
داستانی نیمه تاریخی- اسطوره ای: در سرزمینی سرد، جایی که اساطیر چینی و روسی بهم گره می خورند، رودی بزرگ از میان جنگلی عظیم، سرنوشت انسان ها و قبایل را رقم میزند. جنگی عظیم آغاز میگردد. تاریکی قحطی بیماری مرگ پیشگوها از دل سیاهی ها خبر از تولد نوزادی درخشان در قبیله ی جادوگران می دهند.🧙♂🧙♀ شاه از ترس شورش دستور کشتار می دهد.💂♂💂 منچوی شرقی و منچوی غربی در آتش کینه می سوزند.🔥 والاچیاها و بویارها قلع و قمع و جادوگران سوزانده می شوند.🔥 مشاوران فاسد و کاهنانی که روحشان را به شیطان فروخته اند، آتش جنگ را شعله ورتر میکنند.🔮📿 پادشاهی مسخ شده🤴 در کنار ملکه ای عفریته👸 و مردمانی رنج دیده💔 این سرزمین دوباره چهره ی درخشان دوستی و آرامش را خواهد دید؟❤️🔥💔 در میان خون و اشک نویدی برای رهایی از دشمنی ها هست؟🥀🥀 پسر سرنوشت کیست؟
Dweller Of Hell by mirror_77
mirror_77
  • WpView
    Reads 31,322
  • WpVote
    Votes 7,273
  • WpPart
    Parts 116
داستانی متفاوت در دنیایی متفاوت... دنیایی که تنها متعلق به شیاطین، جادوگران، خون آشامان، گرگ ها و الف هاست. خلاصه ی این داستان در چند جمله نمی گنجد بلکه تنها باید با آن همراه شد. ماجرای رابطه ای که در ابتدا با نفرت شروع شد... یا رابطه ای که ترس و دوری بر آن سایه افکنده بود... اما چه می شود که هر کدام از این ها ممنوعه و غیر عادی باشند؟! یا چه می شود که در توهّم چندین ساله به سر برده باشند و متوجه شده باشند در تمام این مدت، اشتباه می کرده اند؟! جدا از این ارتباطات عجیب، پنهانی و غیر عادی، چه می شود اگر بلایی غیر منتظره گریبان گیر همه ی موجودات زنده شود و برای زندگی های آنان کمین کرده باشد؟ آیا این بلای ناگهانی، رابطه ی آن ها را تحت الشعاع قرار خواهد داد یا راز آن ها را فاش خواهد کرد؟ آیا آن ها می توانند بر این خوف و سایه ای که تنها مرگ را برای همگان به دنبال دارد، غلبه کنند؟ تکلیف چه خواهد شد؟ سرانجام، چه خواهد شد؟ ✨کاپل ها: ییجان ✨ و دو کاپل حاضر در داستان OK 🔥ژانر: فانتزی، انگست، ترسناک، عاشقانه، امگاورس، امپرگ ❌*کپی برداری یا بازنویسی از نوشته ها و یا محتوای داستان و استفاده از عکس ها برای داستان های با ژانر مشابه، ممنوع می باشد.*❌ سه سال و شش ماه با عشق نوشته شد زمان شروع: ۲۰ آبان سال ۱۴۰۰