RaazTaheri's Reading List
2 stories
𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒍𝒆𝒓  by CalianHidden
CalianHidden
  • WpView
    Reads 24,234
  • WpVote
    Votes 3,530
  • WpPart
    Parts 15
"اگه بفهمم که قراره دیگه نبینمت، تمام داستان آشناییمون رو توی یه نامه مینویسم و اون رو به عنوان یادگاری ای از طرف خودم برات به جا میذارم." جونگکوک کسیه که تمام ثانیه ھای زندگیش با درد طاقت فرسایی میگذرن، ولی اون هیچوقت دست از جنگیدن برنمیداره چون، اون جیمینی رو داره که با افکار و احساسات معصومانش بهش انگیزه ی زنده موندن میده. جھان روی مدار عشق ثابته، با عشق تمام دردھا قابل تحمل ترن. _خرگوش کوچولوی کیوتم، من اینجام تا تو رو تا ابد در آغوش بگیرم. "ولی من فکر نمیکنم که بتونم تا ابد توی حصار بازوهای تو زندگی کنم." [ خلاصه ی بالا توسط نویسنده‌ی دوست داشتنی؛ Alois_red@ نوشته شده♡ ] . . . ↫کاپل: کوکمین ↫ژانر: رومنس، انگست ، اسمات امیدوارم از خوندن این مینی فیک لذت ببرین♡ •• #2 in "جیکوک"
forever you  by meridamad
meridamad
  • WpView
    Reads 73,930
  • WpVote
    Votes 12,276
  • WpPart
    Parts 27
_عمو جین....پارک جیمین کیه؟! جین نگاهی به جونگکوک انداخت. _پارک جیمین ؟!؟ منظورت دوست دانشگاه باباته؟! اون یه پسر خوشگل ریزه میزس. البته الان چند ساله ازش بی خبرم.. جیمین نگاهی به پدرش انداخت. _آپا...تو یه دوست داشتی که اسمش جیمین بوده؟!....پسر بوده؟!؟....خوشگل بوده؟!؟....آپا جیمین الان کجاست؟؟؟...میشه ببینمش؟!؟؟؟ حتما اونم مثل عمو یوگیومه....خونشون کجاست؟!؟؟ _وای جیمینی چه خبرته؟!؟؟؟ جونگکوک جیمین رو بغل کرد. _پارک جیمین بهترین دوستیه که تا حالا داشتم...اون واقعا با بقیه فرق داشت...دنبال دختر ها راه نمی افتاد و خیلی باهوش بود...میشه گفت یه جورایی مثل دخترا بود. مثل اونا ظریف بود..خیلی حساس بود .....معمولا مثل دخترا هم لباس میپوشید. _آپا...دوستت دامن میپوشید؟! جونگکوک قهقه زد. _نه...ولی شلوارک و لباس های رنگی و روشن میپوشید.....آبی و زرد خیلی بهش میومد.... _ پس حتما خیلی خوشگل بوده...چون پسرا تو لباس رنگی خیلی زشتن...البته به جز عمو جین...نگفتی خونشون کجاست. جونگکوک خندید... _من نمیدونم عزیزم....الان چند ساله که ازش بی خبرم....الانم بازی بسه...بریم تولد بگیریم...