Compeleted
13 stories
Lovely curse |completed| by Sahba2005
Sahba2005
  • WpView
    Reads 1,534
  • WpVote
    Votes 247
  • WpPart
    Parts 6
یونگی ، یه پسر اخمو و گوشه گیره که یه راز بزرگ داره ، یه نفرین گرفتارش کرده و از ده سالگی همراهشه ، به همین دلیل زیاد به بچه های پرورشگاهی که توش زندگی میکنه ، نزدیک نمیشه . اما .. خیلی اتفاقی کسی رو ملاقات میکنه که ... ~~~~~~~ Cople : yoonmin By Taehya Genre:magical
Contract|JJK(COMPLETED)  by kookiemyeuphoria
kookiemyeuphoria
  • WpView
    Reads 33,458
  • WpVote
    Votes 2,332
  • WpPart
    Parts 14
بدبختی تو از اونجایی شروع شد که برای نجات شرکتت و برادرت پایین اون قرارداد جهنمی رو امضا کردی و وارد جهنم اختصاصی جئون شدی از کجا میدونستی قراره اون پسر کابوس زنده ای توی زندگیت باشه. ___________________________________ سر تیتر خبر ازدواج تاریخی رئیس دوتا از شرکت های موفق کره در سال های اخیر جئون جونگ کوک و اوه ا/ت ____________________________________ اوه ا/ت :28ساله، رئیس شرکت او اس اچ OSH جئون جونگ کوک:27ساله، رئیس شرکت جئون jeon ____________________________________ ژانر:زندگی روزمره، انگست، هپی اند کاپل: تو و جونگ کوک By @kookiemyeuphoria #1-imagination #2-jeonjungkook #1-girl×boy #1-boy×girl Start:2021/05/28 End:2021/08/26
Umbra💫 |Vkook by s_taehya
s_taehya
  • WpView
    Reads 4,472
  • WpVote
    Votes 984
  • WpPart
    Parts 7
چند شاتی : "آمبرا "💫~ completed کاپل : Vkook🦋 ژانر: تخیلی، فانتزی،کهکشانی🌈 نویسنده : taehya🍷 _____________🌙⭐ سیارکِ تاریکت، روشن ترین نقطه تو کهکشان مشکیه اطرافمه 🌠 ____________🌙⭐
Slaves Of Pleasure by moonknghit
moonknghit
  • WpView
    Reads 38,857
  • WpVote
    Votes 4,348
  • WpPart
    Parts 33
عشق کلمه ی عجیبیه ...یه معنای ساده داره ولی به هزاران شکل مختلف ظاهر میشه ... دختری که همیشه از این کلمه ضربه خورده ... پسری که تازه معنای واقعی این کلمه رو فهمیده ... مانوول وارث یه گروه قدیمیه که برای انجام اولین ماموریت مستقلش به محبوب ترین مکان دنیا میره و با جئون جونگکوک آشنا میشه ...یه پسر گی که تازه با دوست پسرش کات کرده و...
Psychotic | Persian Translation ( jungkook~jin) by Best_Of_Beth
Best_Of_Beth
  • WpView
    Reads 80,854
  • WpVote
    Votes 9,389
  • WpPart
    Parts 51
"دوستش داشتم،نه بخاطر اینکه اون با فرشته های وجودم میرقصید,بخاطر اینکه آوردن اسمش شیطان های درونمو آروم میکرد" - Christopher Poindexter **** original Story Written By : @weyhey_harry *** این داستان ، بازگردانی شده !! ترجمه از #بث
NOT HiM  by nerag_neg
nerag_neg
  • WpView
    Reads 9,023
  • WpVote
    Votes 950
  • WpPart
    Parts 14
خب این اولین فیکشن من در واتپد هست امیدوارم دوست داشته باشید 💕 این فیکشن درباره دوست بچگی و صد البته کابوس دختریه که به زودی با کابوسش که کسی جز جئون جانگ کوک نیست ، روبه رو میشه .. منتظر پارت های بعد باشید 😍
My Doll  by izarQWX
izarQWX
  • WpView
    Reads 8,378
  • WpVote
    Votes 891
  • WpPart
    Parts 7
#jungkook #girl&boy سارا : دانشجوی نمونه دانشگاه *** که همیشه تنهاست و هیچ دوستی ندار. جونگکوک : پسر یکی از کله گنده های کره که از بیماریش رنج میبره و پدرش برای خوشحالی پسرش هر کاری میکنه. [[Full]]
The Curse by So_Ng2
So_Ng2
  • WpView
    Reads 13,640
  • WpVote
    Votes 1,591
  • WpPart
    Parts 15
عنوان: نفرین ژانر: ترسناک، معمایی گروه: BTS کاپل: دخترپسری ● تیزر ● _ شیرین. _ دوست داشتنی. _ گرم! یا... جذاب؟ این ها تعدادی از صفت هایی بودند که دوست دخترهای سابق جونگ کوک به ولنتاین نسبت می دادند. او تقریبا مطمئن بود هیچ کدام آن ها مشکلی با این روز به خصوص نداشتند. درواقع طبق تحقیقات جونگ کوک احتمالا بیشتر مردم حس خوبی نسبت به ولنتاین داشتند، به هرحال این رویداد درباره عشق بود و این روزها کمتر کسی پیدا میشد که با ولنتاین رابطه خوبی نداشته باشد. البته جونگ کوک در این مورد هم جزو اکثریت مردم نبود. هر سال وقتی روز ولنتاین میرسید، جونگ کوک تنها میتوانست به یک صفت فکر کند: نفرین شده!
Indemnity | Complete  by MKookie3
MKookie3
  • WpView
    Reads 62,317
  • WpVote
    Votes 4,634
  • WpPart
    Parts 36
هرکس تو این دنیا اشتباهاتی داره،که ناخواسته یه روزی،یه جایی تاوان این اشتباهاتشو پس میده..این عشق ممنوع بود..اشتباه بود..اشتباه هردوی ما.. 🎖 2. #Hate 🎖 6. #Girlxboy 🎖 8. #Jungkook 🎖️ 8. #BoyxGirl
Destiny (Completed) by btslove_sk
btslove_sk
  • WpView
    Reads 17,165
  • WpVote
    Votes 2,132
  • WpPart
    Parts 13
دستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین . جیمین زد زیر خنده و تهیونگ دوباره از پشت بغلم کرد و خودش رو بهم چسبوند دستشو رو پام کشید: خوش به حال بابات که تو پرنسسشی کاش من دَدیت بودم خواستم ازش جدا شم ولی فایده نداشت محکم تر به خودش فشارم داد و بلند داد زد : میگم راسته که بابات فقط سی و پنج سالشه یعنی هیجده اینا بوده که تو به دنیا اومدی نه؟ سرش رو به گوشم نزدیک کرد اگه مامانتم مثل ما شونزده سالش بوده پس نظرت چیه مامان بابات رو الگو کنیم واسه خودمون؟ کاپلی و دختر پسری
+12 more