Larry,ziam
136 stories
The Melody In Fuss Of Flames by sonyia_directioner
sonyia_directioner
  • WpView
    Reads 13,679
  • WpVote
    Votes 3,032
  • WpPart
    Parts 62
*completed* ²⁰²²-²⁰²⁵ سایه ایی در بردفورد به راه افتاده که زندگی رو از پارگی های کمر زن ها بیرون میکشد. برقرار کردن تعادل بین تعقیب کردن صاحب این سایه با رسیدگی به دو جفت چشم آبی، برای کاراگاه دشوار تر شده. در خانه ایی نو که از ضربان قلبش بنا شده، جانی نو شکل گرفته که بی‌پروایی رو از دل استایلز‌ها ربوده. هر دربه‌دری، مرگ، خیانت و دروغ در هم زنجیری بافته، که همچو گردنبندی گلوی کاراگاه رو تحت فشار گذاشته. کسی که هنوز ایستاده. و لویی! کسی که همه چیزش رو باخت، روی زانوهاش افتاد، از عمق جان دردهایی که سزاوارش نبود رو فریاد زد. کسی که از بین شعله های باورهای دروغ، نغمه ی تپیدن زندگی رو شنید و تن خانواده اش رو به سینه اش فشرد. Telegram: TheMelodyInFussOfFlames ᯽ʟᴏɴɢ ғғ ᯽ʟᴀʀʀʏ sʏʟɪɴsᴏɴ ᯽ᴍʏsʀᴇʀʏ, ᴍᴜʀᴅᴇʀ, ᴅʀᴀᴍᴀ, ʙʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ ᯽ʙʏ: «sᴏɴʏɪᴀ» 🏅#قتل 🥇#خون 🥇#لری 🥇#استایلنسون 🏅#murder 🏅#kill 🏅#crime 🥇#detective 🏅#police 🏅#criminal
Delibal [Z,M] by Yanamson
Yanamson
  • WpView
    Reads 8,003
  • WpVote
    Votes 1,243
  • WpPart
    Parts 25
Completed ‌کلمه‌ی "دلیبال" " Delibal": نوعی عسل که مقدار کم آن شفا دهنده و مقدار زیاد از آن کشنده است. آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه توان نزدیکی بیش از حد به او را. ژانر: معمایی، جنایی، رومنس Cover by @imfatwzh ⚠️این بوک حاوی محتویاتی می باشد که ممکن است برای هر سن و روحیه ای مناسب نباشد، پس با آگاهی مطالعه کنید.
The Sheriff {The Bedlamite2} by 1Dlover593
1Dlover593
  • WpView
    Reads 36,722
  • WpVote
    Votes 5,415
  • WpPart
    Parts 29
| Completed | وقتی سیستم امنیتی کشور رو به جرم فساد مجازات کرد، اسمشو گذاشتن داروغه. ولی توی گوشی لیام، هنوزم اسمش (تیمارستانی) بود. . . . ××××××××××××××××××× +15 جلد دوم فن فیک The Bedlamite |*توجه*| ×فحشای رکیک، تجاوز و روابط جنسی، فضای دارک×
OAKLAND [Z.M] by callme_draven
callme_draven
  • WpView
    Reads 1,270
  • WpVote
    Votes 314
  • WpPart
    Parts 6
What are you running from?Yourself? Oh boy, you cant hide from who you are! Or maybe your past? But we all know, it will hunt you, and it will catch you anyway... Cover: callme.ldraven
Let Me Show You How To Love Yourself [L.S|Z.M] by sunshineT28
sunshineT28
  • WpView
    Reads 25,307
  • WpVote
    Votes 5,823
  • WpPart
    Parts 41
•| Completed |• [Persian Translation] هری استایلز به همراه زین و لیام توی آپارتمانی در لندن زندگی می کنه. لویی پسر جذاب و شجاعیه که شغلش مجله نویسی هست و از همون اول که به واحد توی راهروی مقابل خونه هری نقل مکان می کنه، از هری خوشش میاد. البته که هری هم از لویی خوشش میاد اما اون مشکلاتی داره و باید اون ها رو حل کنه قبل از اینکه توجه کاملش رو به لویی بده. اون دائما در حال رفت و آمد به بیمارستان برای بیماریشه و زین و لیام نگران این هستن که ممکنه وارد شدن به رابطه ای جدید به هری آسیب بزنه. Writer : @Larry_Love_ED #1- larrystylinson
A remedy for a broken heart[L/S][Z/M] by atwshkei
atwshkei
  • WpView
    Reads 29,468
  • WpVote
    Votes 3,360
  • WpPart
    Parts 42
"بوک کامل شده" دارویی برای قلب شکسته........ و زندگی ای تاریک و سرد....... کی میتونه اون دارو باشه؟...... کی میتونه اون زندگی رو تغییر بده؟؟؟....... کی میتونه اون آدم مرده رو زنده کنه؟؟........ کی؟؟......... • • • • • • • • این فف دارای صحنه های:🔞،خشن،قتل،کمی فان و دارک می باشد..... لطفا اگه خوشتون نمیاد نخونین🤝
Black dream by zeeyumstylinson_
zeeyumstylinson_
  • WpView
    Reads 8,350
  • WpVote
    Votes 1,529
  • WpPart
    Parts 10
اولین بار که دیدمش، از نگاهش نور چکه می‌کرد! و ماه در قهوه‌ی چشم هایش شناور بود... و من یقین یافتم که «او» گونه‌ی انسانیِ ماه است.
forgiven [L.S] by AtrinaAbbbeuhd
AtrinaAbbbeuhd
  • WpView
    Reads 2,987
  • WpVote
    Votes 619
  • WpPart
    Parts 12
هیچ درمانی برای خاطرات وجود نداره، مستثنا ای هم وجود نداشت! نباید وجود می‌داشت، اما یک چیزی باعث میشه اون جهنم روشن کم کم از ذهنم خارج بشه. شاید چون تو زیادی شبیه ملودی هستی؟ تو شبیه ملودی هستی! لحجهت، صورتت، طوری که قدم برمی‌داری و همه کار هارو طوری با حوصله انجام میدی انگار تا ابد براش وقت داری. [ امپرگ هری پرگ]
Anne by BHr_1D
BHr_1D
  • WpView
    Reads 21,405
  • WpVote
    Votes 3,649
  • WpPart
    Parts 31
زین دست مرد رو توی دستش فشرد "خواهش میکنم آقای؟ +پین هستم، لیام پین پدر آنه _آقای پین، دختر شیرینی دارید! دست خوش ابعاد و مرطوب مرد رو رها کرد و به آنه لبخند زد [کامل شده]