NellsonCaughcks's Reading List
49 stories
Paralysis//girlxgirl (Persian) by mxbina_lol
Paralysis//girlxgirl (Persian)
mxbina_lol
  • Reads 6,990
  • Votes 991
  • Parts 66
یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه. "شاید اشلی معلول بود, ولی عشقش به هِیدی, هیچوقت." [دومین کتاب از مجموعه "sad"] نوشته ی calumisnotasian@
تاوان بی گناهی by mdis_rty
تاوان بی گناهی
mdis_rty
  • Reads 20,211
  • Votes 922
  • Parts 14
بسته سیگارو گرفت طرفم یکی برداشتم، از کنار کفشم فندک درآوردم و روشنش کردم فندکو از دستم گرفت و سیگارشو روشن کرد: چشمم روشن تولم فندک جاسازم داره! _: تجربه ثابت کرده همیشه فندک پیشم باشه!اون دفه یادت نیس؟ جر خوردیم رفتیم بالا درخت سیگار بکشیم ، دو بسته سیگار آورده بودی بدون فندک! خندید : قانع شدم بابا لبخند زدم : میدونی مدی؟منو تو مثل سیگارو فندکیم! موهامو بوسید:چطور؟ کام عمیقی از سیگارم گرفتم _: سیگار بدون فندک ب کار کسی نمیاد، هرچقدرم گرون و لاکچری باشه !بدون فندک بدرد نخور ترین چیز دنیاس... فندک! تو فندک منی! بدون تو هیچی نیستم!
The Fault In Her Name by Free_LGBT
The Fault In Her Name
Free_LGBT
  • Reads 2,106
  • Votes 182
  • Parts 4
+از من دور شو،من سیاهم،نمیبینی؟مثل اسمم.دیگه رنگی وجود نداره -تو سیاه باش منم می شم سفیدت،درسته دنیا سیاهو سفیده ولی بازم ما همو کامل می کنیم. +ادمای سیاه و سفید از عشق محرومن.دیگه هیچی مثل قبل نیس. -بزار ثابت کنم ما محروم نیستیم... +تو قرار نیس بیای توی این سیاهی.این در همیشه روت بسته میمونه.تو غیر ممکن میمونی. A letter from the black one: یه زمانی تویه دنیای دیگه ما یه زندگی داشتیم.اون زمان من عشقو راه دادم.من تورو توی قلبم راه دادم به خیال خودم می تونستم همه چیزو بهت بدم.میتونستم برات خلاف کنم اگه"ما"یک خلاف بودیم.میتونستم به خاطرت اسمایی که اون ادمای سیاه و سفید روم میذاشتنو تحمل کنم چون توی اون زندگی.توی اون دنیای سیاه و سفید رنگین کمون بودنه منو تو برام با ارزش ترین چیز دنیا بود.سنم کم بود ولی نه اونقدر کم که نفهمم.نه اونقدر کم که رنگهامون رو نبینم. ولی من این زندگی‌رو دور انداختم.مجبور شدم.اسیر شدیم.دنیای رنگین کمونی مون نابود شد و من تورو توی قلبم گذاشتموحبست کردم.درشو بستم و کلیدشو انداختم دور و تو توی تاریکی درونم گم شدی.من از اون دنیا اومدم بیرون توروهم کشوندن بیرون و سیاهو سفیدمون کردن.و من نمیتونم دره این یکی دنیارو هم به روت باز کنم.من دیگه نمیتونم تورو وارده این فیلم سیاه و سفید کنم و این در برای تو
Being Tutored | L.S Persian translation by _MySoul
Being Tutored | L.S Persian translation
_MySoul
  • Reads 225,959
  • Votes 22,420
  • Parts 43
هری به معلم نیاز داره وگرنه در غیر اینصورت نمیتونه کلاس سال بعدشو قبول بشه، اما آموزش قرار نیست درمورد یاد دادن درسهای مدرسه بهش باشه یا داستانی که توش لویی به هری یاد میده چطور به فاک بره. #2 in fanfiction all rights reserved to LarryGeneration. this story contain sexual tension
Force And Hate 2(L.S/BDSM) by nitara70
Force And Hate 2(L.S/BDSM)
nitara70
  • Reads 93,637
  • Votes 7,477
  • Parts 19
تو دلم به قیافه ی مظلوم لویی خندیدم.اون هنوز مردد بود.با این حال دهنش رو باز کرد و من یه قطره از محلول تو دهنش ریختم +دوربین گوشیت رو روی تخت تنظیم کن. دستور دادن به لویی یه چیز واقعا جدید و عجیبیه برام.اون از تو کمد پایه گوشیش رو برداشت و با فاصله تقریبا 2متر از تخت روی زمین تنظیمش کرد و گوشیش رو رو پایه گذاشت.
Angel [L.S] by stillunknowwn
Angel [L.S]
stillunknowwn
  • Reads 87,184
  • Votes 17,805
  • Parts 64
[Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیم‌های غلط اون وارد ماجرایی می‌شه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورق‌ها تک‌تک برمی‌گردن و می‌فهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو می‌کرده. وقتی تنها چیزی که حس می‌شه درده، چه می‌شه که یک نفر مرهم باشه؟ پی‌نوشت: در این کتاب تمرکزی روی تاپ یا باتمی کاراکتر‌ها نبوده. [Larry Stylinson Fanfiction] Written by: unknown. Start: 18.sep.2019 The end: 16.may.2021
It Was All Just A Game [Persian] by Piscerabi
It Was All Just A Game [Persian]
Piscerabi
  • Reads 81,334
  • Votes 10,010
  • Parts 48
"کاش تنها نقطه ضعف نقشه ام رو پیش بینی می کردم. نقشه ای که باعث شد کاملا شیفتت بشم." تا اطلاع ثانوی اپ نمیشه~ Credit to the author: @Write_me227 This is the Persian edition of "It was all just a game" and I'm only translating this masterpiece! "فقط ترجمه میکنم و صاحب این بوک نیستم."
Casting Moonshadows (Persian Translation) by reybb22
Casting Moonshadows (Persian Translation)
reybb22
  • Reads 2,114
  • Votes 446
  • Parts 17
ریموس تنها و طرد شده توسط همکلاسی‌هایش، به ماه‌سایه‌ها آرزو میکنه تا دوستی پیدا کند که اون رو درک کنه. جالب اینجاست که اون آرزو نه یکبار بلکه سه بار برآورده میشه، توسط دشمنان قدیمیش، غارتگران. ترجمه فن‌فیکشن: Casting Moonshadows توسط: Moonsign
Paper Plane (Wolfstar) by llartiell
Paper Plane (Wolfstar)
llartiell
  • Reads 5,778
  • Votes 1,209
  • Parts 19
چطوری اینقدر راحت همه چیز عوض میشه؟ وقتی حتی انتظارشم نداری ... اتفاقاتی میفته که زندگیتو به طور کلی تغییر میده!
Strawberry Milk (Persian Translation) by larents_iranff
Strawberry Milk (Persian Translation)
larents_iranff
  • Reads 114,031
  • Votes 12,765
  • Parts 24
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.