Paralysis//girlxgirl (Persian)
یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه. "شاید اشلی معلول بود, ولی عشقش به هِیدی, هیچوقت." [دومین کتاب از مجموعه "sad"] نوشته ی calumisnotasian@
یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه. "شاید اشلی معلول بود, ولی عشقش به هِیدی, هیچوقت." [دومین کتاب از مجموعه "sad"] نوشته ی calumisnotasian@
بسته سیگارو گرفت طرفم یکی برداشتم، از کنار کفشم فندک درآوردم و روشنش کردم فندکو از دستم گرفت و سیگارشو روشن کرد: چشمم روشن تولم فندک جاسازم داره! _: تجربه ثابت کرده همیشه فندک پیشم باشه!اون دفه یادت نیس؟ جر خوردیم رفتیم بالا درخت سیگار بکشیم ، دو بسته سیگار آورده بودی بدون فندک! خندید : قانع شدم بابا لبخند زدم : م...
+از من دور شو،من سیاهم،نمیبینی؟مثل اسمم.دیگه رنگی وجود نداره -تو سیاه باش منم می شم سفیدت،درسته دنیا سیاهو سفیده ولی بازم ما همو کامل می کنیم. +ادمای سیاه و سفید از عشق محرومن.دیگه هیچی مثل قبل نیس. -بزار ثابت کنم ما محروم نیستیم... +تو قرار نیس بیای توی این سیاهی.این در همیشه روت بسته میمونه.تو غیر ممکن میمونی. A let...
هری به معلم نیاز داره وگرنه در غیر اینصورت نمیتونه کلاس سال بعدشو قبول بشه، اما آموزش قرار نیست درمورد یاد دادن درسهای مدرسه بهش باشه یا داستانی که توش لویی به هری یاد میده چطور به فاک بره. #2 in fanfiction all rights reserved to LarryGeneration. this story contain sexual tension
تو دلم به قیافه ی مظلوم لویی خندیدم.اون هنوز مردد بود.با این حال دهنش رو باز کرد و من یه قطره از محلول تو دهنش ریختم +دوربین گوشیت رو روی تخت تنظیم کن. دستور دادن به لویی یه چیز واقعا جدید و عجیبیه برام.اون از تو کمد پایه گوشیش رو برداشت و با فاصله تقریبا 2متر از تخت روی زمین تنظیمش کرد و گوشیش رو رو پایه گذاشت.
[Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیمهای غلط اون وارد ماجرایی میشه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورقها تکتک برمیگردن و میفهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو میکرده. وقتی تنها چیزی که حس میشه درده، چه میشه که یک نفر مرهم باشه؟ پینوشت: در این کتاب تمرکزی رو...
"کاش تنها نقطه ضعف نقشه ام رو پیش بینی می کردم. نقشه ای که باعث شد کاملا شیفتت بشم." تا اطلاع ثانوی اپ نمیشه~ Credit to the author: @Write_me227 This is the Persian edition of "It was all just a game" and I'm only translating this masterpiece! "فقط ترجمه میکنم و صاحب این بوک نیستم."
ریموس تنها و طرد شده توسط همکلاسیهایش، به ماهسایهها آرزو میکنه تا دوستی پیدا کند که اون رو درک کنه. جالب اینجاست که اون آرزو نه یکبار بلکه سه بار برآورده میشه، توسط دشمنان قدیمیش، غارتگران. ترجمه فنفیکشن: Casting Moonshadows توسط: Moonsign
چطوری اینقدر راحت همه چیز عوض میشه؟ وقتی حتی انتظارشم نداری ... اتفاقاتی میفته که زندگیتو به طور کلی تغییر میده!
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.
تنها چیزیکه میدونم اینه! اون یه طوفان بزرگه... یه نابودگر عظیم... -M.Preg- •دارای محتوای تاریخی • احساسی • خرق عادت • •Short Emotional Story• Written by:@Cnstylinson
[COMPLETED] حتی اگه از هم دیگه دور هم باشیم بازم قلب من برای تو میتپه و اینو میدونم که تیکهای از وجود تو هم دقیقا همینو میخواد. (فصل دوم: Some Guy)
سلامـ😌 سـاراح ام 16.5 سالهـ*_* ميتونمـ بگمـ يكي از بزرگتـرين لريـه هاي دنيـا💎 تاحالـا 38 نفرو توي دوشبـ لري شيپـركردمـ😶😂💜 چنلممـ جويـن شين👀 اولين و بهترين و كاملترين چنل حمايت از هري و پسرا @AngelHarryStyles👈🏻 من داستاناي نسبتا كوتاه يا طولاني از لري مينوسم با موضوع هاي خيلي خوب💓👁🗨 موضوعاش دپ و اسمات هست...
[Completed] "لویی چکار داری میکنی؟میتونن ما رو ببینن." "اهمیتی نمیدم پرنسس. فقط بذار ببوسمت. میتونم؟" "آ-آره." warning:boyxboy smut Written by: @Lovely-zianourry Translated by: @ItsHarrietStyles
- Are You JEALOUIS? + این اصلا چه معنی فاکی ای میده؟! JEALOUIS = Jealous + louis Original story by : @Larrylove_larrylife
[ On Going ] Highest Ranking #1 in fanfictions #1 in louistop _دهنتو باز کن هری لویی این حرفو به پسر ۱۷ ساله ای که تو بغلش دراز کشیده بود گفت ولی هری همچنان با تعجب به لویی و شیشه شیر توی دستش نگاه میکرد _مگه گشنت نبود ؟نمی خوای شیر بخوری... _ولی...من....اخه...من با شیشه.... _ساکت شو و.....شیرتو بخور.......
از جایی مینویسم که هری میتونه لگد های کوچیکی رو توی شکمش احساس کنه و دست های مهربونی که موهاش رو نوازش میکنن یا چشم هاش رو میبوسن و لبهای سرخی صداش میکنن: "هَزا..."
+ همون لحظه که اون مرد رو به من ترجیح دادی باید میدونستی که زندگیتو به جهنم تبدیل میکنم ، باید میدونستی نمیذارم اون تو رو مال خودش کنه.. گریه کن ، داد بزن ، فحش بده ، اما اینو بدون که دیگه نمیذارم از دستم بری . تو تا ابد مال منی... فهمیدی ؟ مال من ! . . - Highest Ranking : #1 in narrystoran 💢 B...
چيزي كه توي گذشتس , مقدمس. -شكسپير (تو ميتوني بدويي ميتوني قايم شي ولي نميتوني از گذشتت فرار كنى)
-تو چی از جون من میخوای؟ خسته نشدی از این همه کثافت کاری؟ اونم بخاطر پول ؟ فقط بگو چی از من میخوای و تنهام بزار +خودتو ! • رقیبِ معشوق • -M.Preg- Written by: Cnstylinson
جایی که لویی توی یه آموزشگاه موسیقی کودکان کار میکنه و هری یه تتو آرتیسته که همراه با گربهـش اولی، یه زندگی آروم و بی سر و صدا داره. به علاوه ی این که هر دوتای اون ها برای تشکیل خانواده و داشتن بچه های کوچولو، یه کم زیادی اشتیاق نشون میدن. _______ " فهمیدم عشق یه عکس یادگاری نیست. عشق یه کالای مصرفیه، نه یه چیز پس...
+تو منو نمیشناسی -چرا..چرا خوب میشناسمت..تو لویی..لویی تاملینسون که عاشق رنگ ..رنگ سبز چشمای م.. +:خفه شووو ..
[completed] این استوری عشق بین یه پسر و یه پدر خواندست که باید مخفی بمونه .. ❌🔞صحنه های خشونت آمیز و تجاوز
پیج مشکلات جنسی سلبریتی ها سلام همه پارت ها نوشته خودمه و هیچ کدومشون کپی نیستن و اینکه فقط جنبه فان داره اگه دوس داشتین ممنون میشم به ریدین لیستتون اضافش کنید و به دوستاتون معرفی کنید ممنون #yassi
[مجموعه ای از دلایل کوتاه برای سوال "چرا ما به فمنیسم نیاز داریم"] Coverby: @iwontbetheone
-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار نکشی؟ -نمیتونم.چون سیگارمه! +جی...شاید من بتونم سیگارت بشم... -تو؟ نمید...
خواهرم می گه که مامان خودکشی کرده. مامانم می گه که من خواهر ندارم. داستانای کوتاه:) بعضیا ترسناک،بعضیا آموزنده
بعضی جملات هستن ک برای فهمشون باید 20سال زندگی کنی :) بعضیا حرف دلتن میشنوی میخوای روح از بدنت جدا شه چون دنیا ی فرصت داشته ک بشناستت ولی نشناخته ب شخصه طرفدار خیلیاشون هستم اگه کتاب (همزاد) رو هم خونده باشید متوجه میشید ک من 3سال بعد از برزخمو با اینا گذروندم و الان ی گنجینه دارم ک البته همیشه میگم یکی باید حرفامو ب...
_می دونم اونجایی لو اون زمزمه کرد درحالی که به سمت پسر عصبانی میرفت. _من اینجا بهت نیاز دارم.منو بچه بهت نیاز داریم