Cafuné /muke
[COMPLETED] رقصیدن انگشتهام لابهلای موج بیانتهای موهات. اتفاقی که هیچوقت نیوفتاد. داستانی دربارهی مایکل و لوک.
[COMPLETED] رقصیدن انگشتهام لابهلای موج بیانتهای موهات. اتفاقی که هیچوقت نیوفتاد. داستانی دربارهی مایکل و لوک.
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگها و جنسهای مختلفی که حس ظرافت رو درون آدمها بهوجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب رو میبینه. برش لباسها، رنگ پارچهها، پیچیدگی طرحها، همهٔ اینها کنار هم قرار میگیرن تا یهچیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...
غریبهام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.